تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

اینجا محلی است برای تبادل تصاویر و فیلم‌های دفاع مقدس و ایرانِ معاصر.
ما این وبسایت رو زدیم تا تصاویرِ روزگارِ جبهه و جنگ بدینوسیله در معرضِ نمایشِ عموم و علاقمندان قرار گیرد. لطفاً جهت تبادلِ اطلاعات، مجموعه‌ی ما را یاری فرمائید.

کلمات کلیدی
پیوندهای روزانه

۸۵ مطلب با موضوع «جبهه و جنگ» ثبت شده است

۰۸
تیر

شب جمعه‌ای داخل مسجد نشسته بودم که «خسرو جلالی» را دیدم. از پیشکسوتان ورزش شهر بود؛ یک وقتی آقای «علی سهرابی» (که در سال 68 قهرمانِ قهرمانان در ورزش‌های زورخانه‌ای کشور شد) درباره‌ی خسرو جلالی می‌گفت او از بهترین باستانی کاران ماست. ولی حالا از دوران جنگ نشان جانبازی به همراه داشت و این پیشکسوت و رزمنده‌ی قدیمی و باحالِ جنگ که تعریفش را از دوستانِ اکبر هم شنیده بودم در چند قدمی من نشسته بود.

  • Mohammad Abbasi
۰۶
تیر

بخشی از دفترِ خاطراتِ «محمد عباسی»
این بخش مربوط می‌شود به گزارشِ آقای چتری در موردِ اشغالِ جزایرِ مجنون توسطِ دشمن که در جمعِ نیروهای اطلاعات- عملیاتِ تیپ 12 قائم(عج) در تیرماهِ سالِ 67 صورت پذیرفته است.

علی چتری

نیروهای اطلاعات- عملیات و علی آقای چتری -آن که در حالِ تشریحِ کالکِ عملیاتی است-

«علی چتری» که مسئولِ واحد بود آمد و این بار از حمله‌ی دشمن در جزایر گفت و کم و کیفِ قضیه را برای بچه‌ها تشریح کرد. در تمامِ لحظاتی که علی آقا مشغولِ صحبت بود، بچه‌ها با حسرت و اندوه به حرف‌های او گوش می‌دادند:

  • Mohammad Abbasi
۰۴
تیر

شهید علی هاشمی و سردار قاسم سلیمانی

نشسته شهید علی هاشمی(هواشمی) / ایستاده سردار قاسم سلیمانی

ماهی که زهرناک‌ترین جام را در تاریخِ دفاعِ مقدسِ ما در خود جای داده. امروز 4م تیر ماه بود. چند نفر از بچه‌های جبهه و جنگ به یادِ «علی هواشمی» افتادند؟ امروز سالروزِ همان روز است؛ چهارم تیرِ سالِ 67 که عراق با حمله‌ی وسیعِ شیمیائی و استعداد 14 لشکر به کوشک و طلائیه و جزایرِ مجنون حمله کرد و در نهایت جزایر سقوط کرد.

  • Mohammad Abbasi
۰۴
تیر

برگرفته از نوشته‌ی آقای «مصطفی غفاری»

ماجرای ترور
پرسیدند حالتان چطور است؟ گفتند: "من بحمدالله حالم خیلی خوب است" و شعرِ رضوانیِ شیرازی را خطاب به امام خواندند: بشکست اگر دلِ من به فدای چشمِ مستت  /  سر خم می سلامت شکند اگر سبوئی

چهار پنج روز از عزل بنی‌صدر می‌گذشت. جنگ با عراق و شورش منافقین بعد از اعلام جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی، بحث داغ محافل بود. آیت‌الله خامنه‌ای که از جبهه‌ها برگشته و خدمت امام رسیده بودند، بعد از دیدار، طبق برنامه‌ی شنبه‌ها، عازم یکی از مساجد جنوبِ ‌شهر برای سخنرانی بودند.

خودرو حامل آیت‌الله خامنه‌ای که از جماران حرکت می‌‌کرد، آن روز مهمان ویژه‌ای داشت؛ «خلبان عباس بابایی» که می‌خواست درد دل‌هایش را با نماینده‌ی امام در شورای عالی دفاع در میان بگذارد. آن‌ها نیم‌ ساعت زودتر از اذان ظهر به «مسجد ابوذر» رسیدند و گفت‌وگوشان را در همان مسجد ادامه دادند.‌

  • Mohammad Abbasi
۳۰
خرداد

این مطلب را صرفاً برای بعثی داعشی‌ها می‌گذارم!

از راست: رضا بشیری / حسین قنبر / شهید رمضان نوری

هورالعظیم / جاده‌ خندق
از راست: رضا بشیری / حسین قنبر / شهید رمضانعلی نوری

«حسین قنبرِ» ما فرمانده‌ی گردانِ کربلا در عملیاتِ «نصرِ 8» بود؛ لحظاتِ آغازینِ عملیات، سینه‌ی «رمضانعلی نوری» یکی از دلیرترین و محبوب‌ترین فرمانده‌هانش توسطِ تیربارچیِ سنگرِ کمینِ نیاکانِ‌تان هدف قرار گرفت و سوراخ سوراخ ‌شد و او پس از عمری تلاش و مجاهدت به شهادت ‌رسید. «سید موسای حکیمیِ» ما که نوجوانِ تو دل بروی گردانِ کربلا طیِ سالیانِ حضورش در جبهه بود، توسطِ همان تیربار به شهادت رسید.

سید موسی حکیمی

شهید سید موسی حکیمی، نوجوانِ تو دل بروی گردانِ گربلا

لحظاتِ دلاوریِ نیروهای گردانِ کربلا روی ارتفاعِ «گِردِه رَش» لحظاتِ پر پر شدنِ دسته گل‎های خوش عطر و بوی گلستانِ گردانِ ما بود.

  • Mohammad Abbasi
۲۹
خرداد

این مطلب را صرفاً برای بعثی داعشی‌ها می‌گذارم!

شهید محمد فاضل

ما بروبچه‌های بسیجیِ نسلِ «خمینیِ عزیز» یکی دیگه در جمعِ‌مون داریم به نامِ «محمدِ فاضل»؛ دانشجوی رشته‌ی ریاضی و از شهدای «عملیاتِ نصرِ» هویزه است. او تخریب‌چی بود ولی صبحِ عملیات با آر.پی.جی‌اش یکی از تانک‎های دوستانِ شما را هدف قرار داد و تانک، به آتش کشیده شد. در همان حال یکی از خدمه‌های همان تانک در حالی‌که شعله‌های آتش او را در بر گرفته بود و با تقلا و تلاش در حالِ خارج شدن از تانک بوده که همین «محمدآقا»ی جبهه‌ی ما به سمتش می‌دود!

رفیقِ همراهِ محمد با تعجب می‌پرسد: "کجا؟"

محمد در جواب می‌گوید: "می‌رم کمکش کنم!"

  • Mohammad Abbasi
۲۸
خرداد

این مطلب را صرفاً برای اختلاس کن‌های مملکتِ خودم و نیز بعثی داعشی‌های کمی آن‌طرف‌تر می‌گذارم!

شهید محمد رضا بیطاری

این عکس را هم که ملاحظه می‌فرمائید، عکسِ شهید «محمدرضا بیطاری» است. (ان شاءالله اگر بتوانم در آینده عکس‌هائی از جبهه و جنگِ ایشان را منتشر خواهم کرد)

دو- سه هفته‌ای بعد از کربلای 4 بچه‌ها یه افسر عراقی رو در عملیاتِ «کربلای5» اسیر گرفته بودن. «افسره» تو نگاهِ اول جذبِ «محمدرضا» شد و «سر تیر» رفت سراغش و همه‌ی پول‌هائی که همراهش بود را داد به «محمدرضا»! کلی اسکناسِ نو و تا نخورده‌ی بسته بندی شده همراهش بود؛ انگار تازه حقوق گرفته بود. بین بچه‌هائی که دور و برِ عراقیه بودند «محمدرضا» از همه عقب‌تر بود ولی گویا موجِ وجودیِ «محمدرضا»ی ما همرزمِ شما رو گرفته بود! چون شهید محمدرضا آنقدر ساده‌ی بی‌شیله پیله‌ی خاکی بود که مظلومیت از سرو روش می‌بارید.

«محمدرضا بیطاری» پول‌ها رو گرفت و بعد از اینکه اسیر عراقی منتقل شد، اسکناس‌ها رو بین بچه‌ها تقسیم کرد. هر برگ اسکناس را بخشید به یک نفر از بچه‌ها.

  • Mohammad Abbasi
۲۸
خرداد

این مطلب را صرفاً برای بعثی داعشی‌ها می‌گذارم!

اسیر

 اینجا جبهه‌ی واقعیِ اسلام است. او یکی از دوستانِ شماست که به دستِ رزمندگانِ «اسلامِ ناب» اسیر شده است. در حینِ عملیات، او را در حالی یافتند که مجروح شده بود و همان‌طور که از پیراهنِ تنش پیداست غرقِ خون بود. پا و بالا تنه‌اش آسیبِ جدی دیده بود. برادرانِ من کمک کردند و او را این‌چنین از دلِ میدانِ نبرد به بیمارستان و از آنجا به کمپِ اردوگاهِ اسرا منتقل کردند. این عکس نمونه‌ی بسیار کوچکی از رأفت و مدارای یارانِ آقا امیرالمؤمنین با اسراست. چرا که به قولِ «شهریارِ» دیارِ مردانه‌ی ایرانِ اسلامی:

"به جز از علی که گوید به پسر که قاتلِ من ــــــــــــــ چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا؟!"

  • Mohammad Abbasi
۲۶
خرداد

   شهید عباس بازوی
آذر 60 / نبردِ چزابه / بر سرِ جنازه‌ی شهید «عباس بازوی» / شبِ قبلش سرِ سفره‌ی شام گفت: "اینجا که آمدید از خدا طلبِ شهادت کنید!" و پشت بندش این شعرِ را خواند:
"عاشق چو شدی تیر به سر باید خورد / زهری که رسد همچو شکر باید خورد
در راهِ وصالِ دوست با چهره‌ی باز / دریا دریا خونِ جگر باید خورد"
حالا تیر به سرش خورده بود و پشتِ خاکریز افتاده بود.
افراد حاضرِ در عکس از راست: (1) اسم و فامیلش را فراموش کردم-متأسفانه- (2) شهید مهدی فضلی (3) محمد مزینانی (4) مهدی امامیون -لحظاتی قبل از جانبازی- چند دقیقه بعد از این عکس، او از ناحیه‌ی سر موردِ اصابتِ تیرِ دشمن قرار گرفت و به شدت مجروح شد. حکایتِ «مهدی امامیون» خودش به تنهائی یک کتاب است (5) شهید محمود کریمی -او بنا به گفته‌ی تمامِ بچه‌های «نبردِ چزابه» یک تنه یک گردان، بلکه یک تیپ بود. هلکوپترِ عراقی‌ها با شلیکِ آر.پی.جی‌ِ او سقوط کرد و پس از آن پاتکِ دشمن هم خوابید. خدا کند فرصت باشد و از او بنویسم (6) شهید اکبرِ چمنی، آن که بالا سرِ شهید محمود نشسته است- کتابِ مربوطه، خاطراتِ دوستانش از اوست (7) اسم و فامیلِ ایشان را هم متأسفانه فراموش کردم (8) شهید عباس بازوی که همه به دورِ او حلقه زده‌اند.
  • Mohammad Abbasi
۱۷
خرداد

در حاشیه نشست خبری امروز سردار باقرزاده، پیکر مطهر یکی از 175 غواص شهید که با دستان بسته به شهادت رسیده است، برای حضار به نمایش گذاشته شد.

شهید سرافراز

(1)

دستانِ بسته‌ی شهید غواص و خط شکنِ کربلای 4

(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 (1) لینک تصاویرِ بیشتر
 (2) فیلم مربوطه
  • Mohammad Abbasi