بیاد شهدای دست بستهی کربلای 4 (روایتِ چهارم)
این مطلب را صرفاً برای بعثی – داعشیها میگذارم!
هورالعظیم / جاده خندق
از راست: رضا بشیری / حسین قنبر / شهید رمضانعلی نوری
«حسین قنبرِ» ما فرماندهی گردانِ کربلا در عملیاتِ «نصرِ 8» بود؛
لحظاتِ آغازینِ عملیات، سینهی «رمضانعلی نوری» یکی از دلیرترین و محبوبترین فرماندههانش
توسطِ تیربارچیِ سنگرِ کمینِ نیاکانِتان هدف قرار گرفت و سوراخ سوراخ شد و او پس
از عمری تلاش و مجاهدت به شهادت رسید. «سید موسای حکیمیِ» ما که نوجوانِ تو دل
بروی گردانِ کربلا طیِ سالیانِ حضورش در جبهه بود، توسطِ همان تیربار به شهادت رسید.
شهید سید موسی حکیمی، نوجوانِ تو دل بروی گردانِ گربلا
لحظاتِ دلاوریِ نیروهای گردانِ کربلا روی ارتفاعِ «گِردِه رَش» لحظاتِ پر پر شدنِ
دسته گلهای خوش عطر و بوی گلستانِ گردانِ ما بود.
در صحنهای دیگر لولهی
کلاشینکفِ یکی از عراقیهای مخفی شده در سنگر، سرِ فرمانده گردانِ ما را نشانه گرفت
و از فاصلهی چند سانتیمتری شلیک کرد که خوشبختانه، دیگر تیری در اسلحه باقی
نمانده بود که حسین قنبرِ فرمانده گردان، همسفرِ «رمضانعلیِ نوری» و «سید موسی
حکیمیِ» شود. نیروی عراقی تا دید در خشابِ اسلحهاش تیری باقی نمانده، پرید و خودش
را روی پاهای حسین قنبر انداخت و شروع به الدخیل گفتن کرد. بچهها ریختند و عراقیِ
نگون بخت را گرفتند اما حسین قنبرِ ما با روحیه و شاداب، به نیروهایش دستور داد که
با او کاری نداشته باشند و او را که اسیر است با
احترام به پشت جبهه منتقل کنند.
اینها نیروهای عراقیِ عملیاتِ نصرِ 8 است که روی ارتفاعِ گِردِه رَش به اسارتِ نیروهای گردانِ کربلا در آمدند و با اوامرِ «حسین قنبر» به پشتِ جبهه منتقل شدند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صبحِ عملیاتِ «نصرِ 8» هم دوربینِ «مهدی جهانی» روی ارتفاعِ تازه تصرف شدهی گرده رش، عکسِ زیر را تاریخی کرد.
نیروهای گردانِ کربلا از راست: (1) جواد رئیسی (2) شهید سعید محمدیون -فردای همین عکس، حوالیِ غروب خمپارهی زمانیِ دشمن روی سرِ سعید منفجر شد و او که پیکِ گردان بود، رختِ شهادت پوشید- (3) جهانگیر (مهدی) جهانی (4) -آن که سرش پیداست را- فراموش کردم (5) محمد جرجانی (6) حسین قنبر -فرمانده گردان- (7) -آن که نشسته- ناصرِ جلالی
این جوانِ رعنا و رشیدی که میبینید شهید «فرامرزِ کلباسی» است که بچههای جبهه «علی» صدایش میزدند. دارندهی کمربندِ مشکیِ دانِ یک و از نیروهای «اطلاعات- عملیاتِ» تیپ 12 قائم(عج) که در شناسائیِ کربلای 4 به عنوانِ غواص به خطِ عراقیها زد و در همان لحظاتِ نخستینِ ورودش به ساحلِ دشمن، از ناحیهی پا موردِ هدف قرار گرفت تا دشمن براحتی او را به دام افکَنَد! اما او به لطفِ تجربهی رزمی- ورزشیاش، با دشمنِ آماده و در کمین نشسته، تن به تن درگیر شد. و در نهایت، با سرنیزهی همراهش از چنگالِ حریفِ عراقیاش خلاص شده و با پائی مجروح از اثرِ اصابتِ تیری که به او شلیک شده بود، تن به رودخانهی اروند زد تا مسیرِ رفته را برگشته و خود را به ساحلِ خودی برساند. اما عرضِِ نزدیک به یک کیلومتریِ اروند خونِ زیادی از علی گرفت و رمقش را باز ستاند. طوریکه وقتی به ساحلِ خودی رسیده بود دیگر از حال رفته و بیهوش افتاده بود.
همین آقا فرامرز که در عملیاتِ کربلای 4 غواص بود، در عملیات
«نصرِ 8» زد تو گوشِ یکی از نیروهای حاضر در عملیات! که بیخبر از راه و رسمِ
عزتمندی، قافیه را باخته بود و با خندههائی «ظریف»مأبانه و قهقهههائی از سرِ
سبکی و حقارت، کار را در مواجهه با اسرای دشمن، به افراط کشانده بود! و به
طرزِ خفتباری میرفت با آنها دست میداد و دیده بوسی میکرد و هم اینکه اصرار
داشت تا با یکایکِ آنها عکسِ یادگاری بگیرد!
علی که طاقتِ دیدنِ آن صحنههای خفتبار را نداشت، وقتی که دید
آن بندهی خدا شورش را در آورده، در حضورِ جمع با او برخورد کرد. در آن صحنه «علی»
با ناراحتی میگفت: مسلمان ِجبههی اسلام در همان حالی که باید با اسیر مدارا کند؛
نباید خودش را در برابرِ او خوار و خفیف و ذلیل نشان دهد
و خطابِ به آن برادرِ «قافیه باخته» میگفت: این کارهای تو لطف و محبتِ به اسیر نیست، از آبرو و شرف و اعتبارِ جبههی اسلام مایه گذاشتن است که دلیل بر عجز و خودباختگیِ تو در برابرِ دشمن و جری شدنِ او در برابرِ ما و هم باعثِ عذاب و آزارِ دیگر همسنگرانت است."
قربانِ آن عزت و افتخاری که شهدا پیگیرِ آن بوده و هستند. حضرت امام میفرمودند: "پیامبرِ اسلام دنبالِ مجد و عظمتِ پیروانِ خود بوده است که متأسفانه با سیاستهای غلط حاکمانِ دست نشانده به خاکِ مذلت نشستهاند." قربانِ آن مرام و اراده و عزمِ علویِ «حسین قنبر» که آهنگِ مدارا با اسیر را مینمود؛ قربانِ آن شُکوه که به دنبالِ مجد و عظمتِ پیروانِ پیامبر بود. قربانِ آن عزت و غیرتِ شهید «علی کلباسی» که با صولتِ محمدی از آبرو و شرف و اعتبارِ جبههی اسلام دفاع میکرد که به دنبالِ کرامتِ انسانی و سلمانی بود. قربانِ شهدای دست بستهی غواص، خط شکنانِ کربلای 4 که آمدند تا دوباره مجد و عظمت، به جامعهی ایرانِ اسلامی هدیه گردد.
- ۹۴/۰۳/۳۰
مطلبتان بسیار مهم مفید بود
بهره بردم
پیروز باشید