تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

اینجا محلی است برای تبادل تصاویر و فیلم‌های دفاع مقدس و ایرانِ معاصر.
ما این وبسایت رو زدیم تا تصاویرِ روزگارِ جبهه و جنگ بدینوسیله در معرضِ نمایشِ عموم و علاقمندان قرار گیرد. لطفاً جهت تبادلِ اطلاعات، مجموعه‌ی ما را یاری فرمائید.

کلمات کلیدی
پیوندهای روزانه

«خسرو جلالی» در کتابِ «پهلوان اکبر»

دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۲۹ ق.ظ

شب جمعه‌ای داخل مسجد نشسته بودم که «خسرو جلالی» را دیدم. از پیشکسوتان ورزش شهر بود؛ یک وقتی آقای «علی سهرابی» (که در سال 68 قهرمانِ قهرمانان در ورزش‌های زورخانه‌ای کشور شد) درباره‌ی خسرو جلالی می‌گفت او از بهترین باستانی کاران ماست. ولی حالا از دوران جنگ نشان جانبازی به همراه داشت و این پیشکسوت و رزمنده‌ی قدیمی و باحالِ جنگ که تعریفش را از دوستانِ اکبر هم شنیده بودم در چند قدمی من نشسته بود.
خیلی دوست داشتم تا از زبانِ ایشان هم خاطرات اکبر را بشنوم. بنابر این رفتم مثلِ بچه‌های مؤدب کنارش نشستم و پس از حال و احوال، از درِ «کُشتی» وارد شدم و ازش پرسیدم: "آقای جلالی! شگرد اکبر در باشگاه چه بود، چه فنی را به زیبائی اجرا می‌کرد؟" خسرو که انگار متوجه شده بود که اکبر و رفتار و منشِ ایشان برای من شاخص است، گفت: «چیزی که اکبر را اکبر کرد کشتی نبود، چیزهای دیگری بود!» حس کردم تمام آن خاطراتی که می‌خواستم از زبان «خسرو» در مورد اکبر بشنوم تا او را از دریچه‌ی دید ایشان ببینم در همین یک جمله‌ خلاصه ‌شد که خسرو با آن اشارتِ دقیق، مرا بدان فرمان داد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نقل از «علی چمنی»

عملیات طریق القدس

نشسته از راست نفرِ دوم شهید خسرو جلالی
این عکس، شهدا و خاطراتِ زیادی در دلِ خودش دارد که ان شاءالله اگر زنده بودم، در یک پُستِ مستقل، بدان خواهم پرداخت.
یاد و خاطره‌ی حماسه‌ی عظیمِ دفاعِ مقدس، رزمندگان و شهدای آن پیوسته، با دوام، جاوید و گرامی باد.

  • Mohammad Abbasi

نظرات  (۷)

سلام علیکم برادر  محمد . همانطور که مستحضرید شهید خسرو یکی از پیشکسوتان ورزش باستانی شاهرود بود. همانطور که مرحوم پدرش نیز از پیشکسوتان باستانی شاهرود محسوب می شد . او سالیان سال زخم و جراحت ناشی از جنگ را در وجود خود تحمل نمود همانظور که سالهای اول مجروحیت برروی تخت جانبازی در گوشه دنج اتاق خود چشم به سقف می دوخت و از تار نمای چشمانش با دلی مملو از عشق با خدای خود رازو نیاز می کرد.

وامروز بعداز 33 سال به جمع یاران شهیدش پرگشید و در جوار ایشان آرام گرفت.

روحش شاد و یادش پررهرو باد

سلام برادر، از شهید «غلامرضاخسروجردی» ام مطلبی داری؟ اگه اسم شریفش درست گفته باشم!
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
و علیکم السلام
آقا مصطفای عزیز که نشناختمت، همین ابتدای صحبت یک مطلبی را توضیح بدم که هر چی  فکر کردم که جنابعالی چرا این سؤال را به صورتِ خصوصی ارسال فرمودید، عقلم به جائی قد نداد! و از آنجا که «مصطفی» بسیار است و ردی هم از خودت به جا نگذاشتی و نه ایمیلی داده بودی و نه آدرسِ دیگری که جوابِ سوالت را بدهم با همان شناسه‌ای که اومدی، سؤالت را در بخشِ عمومی به نمایش گذاشتم، تا هم جوابت را داده باشم و از آن مهم‌تر! یادی از شهیدِ با سعادتی چون «غلامرضا» کرده باشیم. از قدیم با غلامرضا رفیق بودیم و تا روزگارِ جبهه و دم دمای شهادت و آن روزهای آخری که از هم خداحافظی کردیم و .............. قصه‌ش مفصل است. غلامرضا خسروجردی می‌گفت: "من دو تا دوست بیشتر در این دنیا ندارم" یکی از آن دوستانی که او نسبتِ بهش لطف و محبت داشت به قولِ خودش «محمد عباسی» بود و یکی دیگه هم «محسنِ رضائی» که از آن بچه‌های با حال و با صفای جبهه و جنگ بود. خدا کند این دوستی و شهید «غلامرضا» آن دنیا هم به دردِ ما بخورد. و قص علی هذا!
پس لطفا ی پست تفصیلی ازیشون بذارید.
خصوصی فرستادم چون ارتباطی به شهید خسرو جلالی نداشت جز (خسرو) ی مشترکی که چهره اون عزیز رو تو ذهنم تداعی کرد.
من کلا دوبار بیشتر این شهید عزیز رو ندیدم. اونم بعد شهادت مجتبی. شاید آخرین اعزامشون بود، همون ایام مرصاد شاید، مقابل درب سپاه قدیم.
 آه
شماها بودید و اون روزگار و معرکه ها رو دیدید، ما با خاطره ها خوشیم و حسرت بدل.
 اللهم ارزقنا منازل الشهداء
پاسخ:
مصطفی! مصطفی! مصطفی!
از خدا بخواه که توفیقش را داشته باشم که از شهدا بگم و بنویسم و عمل کنم و مثلِ اونها در عملم هم اخلاص باشد. چشم برادر جان، چشم! / خدا ترو با برادرِ شهیدت «مجتبی» و دوستانِ شهیدش محشور کنه و همه‌ی شما را بر سرِ سفره‌ی آقا سیدالشهدا سلام الله علیه مهمان نماید.
أسئلک الدعا یا أخی و من الله التوفیق
  • حمیدرضا طالع زاده
  •                                               بسمه تعالی
     سلام علیکم

    ای دوست به حنجر شهیدان صلوات

    بر قامت بی سر شهیدان صلوات

    از دامن زن مرد به معراج رود

    بر دامن مادر شهیدان صلوات

     اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن_الهی آمین
    سلام خوبین بله ذکر و خیر ایشان رو شنیده بودم

    یاد و نام شهیدان راه خدا زنده و پاینده باد.

    یا د شهیدان محمدرضا قنبری ، ابراهیم حسین پور، علامرضا جلالی، هادی مظفری ( از شهدای نیروی انتظامی) و همه شهدا که یادشان هماره باعث زلالز دل می شوند بخیر.

    سلام 
    ممنون بابت مطالب زیبایی که می نویسید 
    لطفا درباره کتاب پهلوان اکبر توضیح بدهید 
    نویسنده این کتاب کیست و چه سالی چاپ شده 
    ممنون 
    پاسخ:
    و علیکم السلام و رحمه الله
    از محبت حضرتعالی سپاسگزارم
    دعا بفرمائید کتابِ «پهلوان اکبر» بزودی چاپ شود.
    کتاب، روایتِ زندگی و رزم چند تن از نوجوانانِ شهیدِ شهرستانِ شاهرود با محوریتِ شهید «اکبرِ چمنی»ست.
    شهید چمنی از پهلوانانِ کشتیِ شهرستان، که در 17 سالگی در عملیاتِ «آزاد سازیِ خرمشهر» با حماسه‌ای باشکوه به شهادت می‌رسد.
    ان شاءالله به لطفِ دعای شما بزرگواران امسال چاپ شود و به امید حق در نمایشگاهِ کتابِ اردیبهشت ماه در دسترس قرار گیرد.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی