تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

اینجا محلی است برای تبادل تصاویر و فیلم‌های دفاع مقدس و ایرانِ معاصر.
ما این وبسایت رو زدیم تا تصاویرِ روزگارِ جبهه و جنگ بدینوسیله در معرضِ نمایشِ عموم و علاقمندان قرار گیرد. لطفاً جهت تبادلِ اطلاعات، مجموعه‌ی ما را یاری فرمائید.

کلمات کلیدی
پیوندهای روزانه

۵۰ مطلب با موضوع «روایت تحلیلی» ثبت شده است

۱۲
تیر

آخرین دست نوشته­‌ی شهید «رضا نادری» / دو روز پس از قبولِ قطعنامه‌ی 598 / چهار روز قبل از شهادت:

محل شهادت شهید رضا نادری

تنگه‌ی چار زبر (مرصاد) / راهدار خانه / محلِ شهادتِ رضا -گوشه‌ی تصویر، سمتِ راست-

باسمه تعالی

67/4/29 مصادف با قبول قطعنامه­‌ی 598 از طرف ایران.

"باید نگذاریم که تلاش فرزندان انقلابمان در جبهه­‌ها از بین برود. اینجانب جان ناقابل خود را به رزمندگان صحنه­‌های نبرد تقدیم می­‌کنم."  «امام خمینی»

دوره­‌ی سردِ شوخیِ با جنگ به سر آمد!
دوره­‌ی ساده اندیشی­‌ها سست عنصری­‌ها و تردید!
 دوره­‌ی جنگیدن تنها با یک دست و با دست دیگر نوازش عوامل فرساینده­‌ی جنگ به سر آمد.
هیزم بیاورید که تنورِ جنگ تمام عیار افروخته گشته!

  • Mohammad Abbasi
۲۱
خرداد

"هر کس پای «هیهات من الذله» در مقابلِ «شیطانِ بزرگ» ماند،
اگر در کربلا هم می‌شد می‌ماند
"

بی سر و سامان توام یا حسین
السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک ...
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

در کارزارِ کربلا، کار به ظهرِ عاشورا که می‌رسد رفته رفته این غربت و بی‌کسی بیشتر رخ می‌نماید. انگار بی‌کسی و غربت هم یارانِ یزید می‌شوند. آب هم به سپاهِ یزید می‌پیوندد و تشنگی یار و همدمِ سپاهِ حق می‌گردد!

  • Mohammad Abbasi
۱۶
خرداد

شهید دست بسته

                                      قربانِ آن سرافرازانی که با دستانی بسته به شهادت رسیدند.
                                    قربانِ آن «الله» بر بازوی توی نازنین که «امام» بر آن بوسه زده بود.

حضرت امام در پیامِ پیروزیِ «فتح المبین» فرمودند: "اینجانب دست و بازوی شما رزمندگان را که دستِ خداوند بالای آن است، می‌بوسم و بر این بوسه افتخار می‌کنم."

                                      ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

  • Mohammad Abbasi
۱۲
خرداد

بخشی از روایتِ در هویزه 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بسم الله الرحمن الرحیم

 قسمت چهارم؛ (آخرین قسمت)

 حسین زمان

یادمان نرود که موضوعِ بحثِ ما حسین‌های باحسین بود در مقابلِ حسین‌های بی‌حسین،
ما
بیگانه‌ایم با حسینی که هیچ خطری برای یزید نداشته باشد. اگر «خمینی» نبود اسلامِ قرنِ حاضر چه خطری برای آمریکا و انگلیس داشت؟ چند وقت پیش یکی از این شبکه‌های انگلیسی و بهائیِ ضدانقلاب خاطراتی از فرحِ پهلوی بیوه‌ی شاهِ مخلوع ایران پخش کرد. او می‌گفت "زمانِ انقلاب وقتی فریادِ «الله اکبر» را می‌شنیدیم تمام وجودمان ترس می‌شد «الله اکبر»ی که تا قبل از آن مایعِ آرامشِ ما بود!"
ما با الله اکبری که مایعِ آرامشِ طاغوت و جور شود بیگانه‌ایم. ما با الله اکبری قیام کرده‌ایم که سیدالشهدا در صلات ظهر عاشورا نشانمان داد. که به ازای هر ذکر و تسبیحش تیری به سویش روانه شد.
"و مپندار تنها عاشوراییان را بدان بلا آزموده‌اند و لا غیر ... صحرای بلا به وسعت همه‌ی تاریخ است"[1] وگرنه ابن ملجم هم زیاد نماز می‌خواند و عمر سعد هم امام المسلمین بود.

  • Mohammad Abbasi
۱۰
خرداد

سیف

اینجا خیابانی در بغداد، پایتختِ عراق است. و این شمشیرها که بر کفّینِ دست‌هاست، به اصطلاحِ بعثی‌ها «سیف النصر» یعنی «شمشیرِ پیروزی» است. یک نامِ دیگر هم دارد «قوس النصر» یعنی «کمانِ پیروزی»! اینجا محلِ رسمیِ رژه‌ی نیروهای مسلحِ عراقی در زمانِ صدام بوده است.


  • Mohammad Abbasi
۰۹
خرداد

بخشی از روایتِ در هویزه 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بسم الله الرحمن الرحیم

قسمت سوم؛ ادامه‌ی مطلب


«امام» در برابرِ تفکرِ تانکِ در برابر تانک نفرمودند، «تانک»! امام فرمودند: «تن»! یعنی تن در برابر تانک! امام این راهبرد را به فرزندانِ عاشورائی خود دادند: «کربلا»! / فرزندانِ عاشورائیِ من، «کربلا» مقصدِ ماست. پس عاشورائی بجنگید. با پیامِ حضرتِ امام، استراتژیِ نبردِ عاشورائیِ فرزندان روح الله در جبهه‌ها تبیین شد.

  • Mohammad Abbasi
۰۵
خرداد

حسین عربعامری (اخوی عرب)

آن عظمتِ خاکی / شهید حسینِ عربعامری مشهور به «اخوی عرب»، فرمانده‌ی حسین باورِ «گردانِ کربلا»


«ابراهیم خالقیان» مسئولِ تدارکاتِ گردان، جعبه‌ی میوه رو گذاشت جلوی چادر فرماندهی و از «اخوی عربِ فرمانده گردان» که نزدیکِ درِ چادر بود، پرسید: چند نفرین؟

اخوی در جوابش گفت: برای 5 نفر بگذار!

تدارکاتی نگاهی به داخلِ چادر انداخت و گفت: اخوی جان! شما که شش نفرین!

بعد 6 تا پرتغال گذاشت جلوی درِ چادر. اخوی هم آن سهمِ اضافه رو برگردوند و گفت:

"من الآن نمی‌خورم! به چادرِ ما کمتر هم دادی عیبی نداره، بیشتر نده!! حسابِ ما از بقیه‌ی بچه‌ها جداست!!"

اینطوری حسابِ فرمانده و چادرِ مسئولین جدا بود! سهمِ کمتر! نه حسابِ ما جداست و سهم خواهیِ بیشتر!

این‌جور نبود که هر قانونی یک تبصره‌ای، دوری داشته باشه برای خواص و از ما بهتران!

فرماندهی و مسئولیت برای بچه‌های رزمنده، آنها که شهیدسیرت بودند، یعنی سهم خواهیِ کمتر، آسایشِ کمتر، حقوقِ کمتر،  و در مقابل، تلاش و فعالیتِ بیشتر!

فرماندهی برای آن‌ها یعنی «فداکاری».

برای چی جلوی درِ سنگرِ فرماندهی‌شون می‌نوشتند: «یا حسین! فرماندهی»؟
برای این‌که دائماً به خودشون این تذکر رو بدن که فرماندهیِ حسین، یعنی فداکاریِ حسین!
«فرماندهی» یعنی نهایتِ از خود گذشتن، نهایتِ از جان گذشتن.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

از خود گذشتن بالاتر از «از جان گذشتن» است! چرا؟ چون اول باید از «خود» بگذری تا بعد بتوانی از «جانت» بگذری! تا از «خود» نگذری؛ تا از «خویش‌تنِ» نفست عبور نکنی، از جانت نخواهی ‌گذشت!

  • Mohammad Abbasi
۰۵
خرداد

بخشی از روایتِ در هویزه 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بسم الله الرحمن الرحیم

قسمتِ دوم / ادامه‌ی مطلب

هویزه تصویر 2

ولی آنها که فهمیدند «حسین» یعنی چه، شدند «حسینِ فهمیده»، شدند «سیدالشهدای این نهضت». آنها که «حسین» را فهمیدند و حسینِ زمانشان را شناختند، بهشتی شدند، شدند «بهشتی». «سید محمد حسینِ حسینیِ بهشتی». و در جنگِ تحمیلی، همین حسین‌ها، شدند «غلامِ حسین»! آنها که گلوی استکبار غرب و شرق را در دفاع مقدس، أفشردند، شدند «افشردی» (غلامحسینِ افشردی). شدند «علمُ الهدی»؛ علمدارِ هدایتِ این راه؛ «سید حسینِ علم الهدی». که الآن دعوتمان کرده ما را بر قطعه زمینی که او و یارانش، روزگاری نه چندان دور، آن را کربلا کرده بودند!، همین‌جا را که تو با افتخار نشسته‌ای و همین‌جا که من ایستاده‌ام.

...

  • Mohammad Abbasi
۰۲
خرداد

بخشی از روایتِ در هویزه  
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بسم الله الرحمن الرحیم

هویزه

حسین‌های باحسین، «حسین باور»ها

آنها که فهمیدند «حسین» یعنی چه! / مثلِ «حسین فهمیده» / «حسینِ افشردی» که شما ایشان را بیشتر با «حسن باقری» می‌شناسید. غلامِ حسین، افشردی / حسینِ علم الهدی، البته سیدحسین علم الهدی ...

و در طرفِ مقابل هم حسین‌های یزیدیِ بی‌حسین که در برابرِ حسین‌اند!
مثلِ صدام حسین تکریتی / شاه حسین اردنی / حسین کامل / ...

  • Mohammad Abbasi
۱۰
ارديبهشت

اولین باری که در مسیرِ پیاده رویِ کربلا قرار گرفتم، رمل‌های بیابانِ بینِ نجف و کربلا را باد آورده بود کنارِ جاده. آنجا آن رمل‌ها و آن بادی که می‌وزید و آن جاده‌ی رو به کربلا، خاطرم را مفتونِ یادِ فکه ‌کرد- این شعر یادگارِ آن جاده است.

به مردانِ مردِ روزگارِ عاشورائیِ جبهه‌های نبرد، به یلانِ مینستانِ فکه، به رزمندگانِ شجاع و شهدای زهرانشانِ آن خطّه، به خانواده‌های شهیدسیرتِ بچه‌ها، به راهیانِ طریقِ عشق‌ورزی، به مسافرانِ راهیانِ نور ... به همه‌ی آنانی که دلشان رملیِ جنونِ فکه است، به تک تکِ اهالیِ آن ریگستان، به گردان‌های کمیل و حنظله و گردان‌های گمنامِ تیپ و لشکرهای دیگر، به برو بچه‌های نازِ سپاه و ارتش و جهاد، به «تو» و هر آن‌کس که دل و ذهنش درگیرِ این نوشته شد!

و به آقا «سید محمدرضا»[1] به غربتیانِ عزیز، به تمامِ معنای دلم، به مردِ میدان و شیرِ رملستانِ فکه که این روزها سالگردِ شهادتِ آن مرد است:

ورامین، آخرین روزها

ورامین / وداعِ آخرین / در کنارِ دلم «سید محمدرضا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

  • Mohammad Abbasi