تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

اینجا محلی است برای تبادل تصاویر و فیلم‌های دفاع مقدس و ایرانِ معاصر.
ما این وبسایت رو زدیم تا تصاویرِ روزگارِ جبهه و جنگ بدینوسیله در معرضِ نمایشِ عموم و علاقمندان قرار گیرد. لطفاً جهت تبادلِ اطلاعات، مجموعه‌ی ما را یاری فرمائید.

کلمات کلیدی
پیوندهای روزانه

آخرین دست‌نوشته

جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۳۶ ق.ظ

آخرین دست نوشته­‌ی شهید «رضا نادری» / دو روز پس از قبولِ قطعنامه‌ی 598 / چهار روز قبل از شهادت:

محل شهادت شهید رضا نادری

تنگه‌ی چار زبر (مرصاد) / راهدار خانه / محلِ شهادتِ رضا -گوشه‌ی تصویر، سمتِ راست-

باسمه تعالی

67/4/29 مصادف با قبول قطعنامه­‌ی 598 از طرف ایران.

"باید نگذاریم که تلاش فرزندان انقلابمان در جبهه­‌ها از بین برود. اینجانب جان ناقابل خود را به رزمندگان صحنه­‌های نبرد تقدیم می­‌کنم."  «امام خمینی»

دوره­‌ی سردِ شوخیِ با جنگ به سر آمد!
دوره­‌ی ساده اندیشی­‌ها سست عنصری­‌ها و تردید!
 دوره­‌ی جنگیدن تنها با یک دست و با دست دیگر نوازش عوامل فرساینده­‌ی جنگ به سر آمد.
هیزم بیاورید که تنورِ جنگ تمام عیار افروخته گشته!

از این پس بی تعارف و بی مسامحه می­‌جنگیم.
نیروهای پاکباز و بی توقع امام تا اینجا را در غربتی بی صدا و محروم از حق انقلابی خود به سر کردند.
دیگر نمی‌­توانیم هم بجنگیم و هم نجنگیم!
اگر جنگ است پس این واقعیت­‌های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی ضد جنگ چیست؟
ما می­‌گوئیم جنگ است و این جنگ سرنوشت انقلاب و ایدئولوژی ما را رقم خواهد زد.

ای بچه‌های عشق‌بازِ انقلاب، پاک بمانید که داغِ «فاو» و «شلمچه» جز سرانگشت تنبیهِ آسمانی چیز دیگری نبود.
 تاوان برخوردِ کودکانه‌ی ما با جنگ و وقت گذرانی­‌های ساده لوحانه­‌ی ما بود که علیرغم خونی که می­‌ریخت از ما سر می‌­زد.

یاران و بسیجیان تجدید وضو کنید؛
 زخم‌­هایتان را مردانه ببندید؛
 مسلسل­‌ها را بر دوش گیرید که وقت برای استراحت نیست!

امروز تکلیفِ فرزندانِ ابراهیم است که گام در گام آتش نهند.
پس ما یک انقلاب بی عزت، تحقیر شده و بی خاصیت، انقلابی گنگ و بی تفاوت که ایدئولوژی خود را از یاد برده نمی­‌خواهیم.
ما به دنبال عافیت نیستیم.

به­ خون مصطفی(ص) قسم که یک تن از این بچه­‌های بسیجی، در این شبِ عاشورائی از خیمه­‌ی بیعتِ با امام خود بیرون نخواهند رفت.
به هر تنوری که ای مرد خدا تو نشانمان دهی بی­‌چون و چرا بی­‌توقع با سر و پای برهنه داخل می‌شویم.
در این شامگاهِ سرخِ تاریخ به ما راه بازگشت به مدینه را نشان مده؛ از ما رفع بیعت مکن.
تو بگو قتلگاه کدام سوست ما با تو بحث نخواهیم کرد.

سوگند به آیه­‌های جهاد! که هزاران برادر به­ خون غلتیده­‌مان از «چمران» و «کاوه» و «باقری» و «زین‌الدین» و «باکری» و «خرازی» و «حاج همت» که در وقت دست و پا زدنِ در خون خویش تلاوت می‌کردند؛ این بچه­‌های نمازشب خوانِ بی­ نشان که محورهای عملیاتیِ جنوب و غرب را از کوچه پس کوچه‌­های شهر خود بهتر می‌شناسند، بارِ این رسالتِ بزرگ را بر زمین نگذارده و تا آخر بر دوش خواهند کشید.

جبهه وطن ماست و ما جز در صفای فضای عطرآگین عملیات به راحتی نفس نمی‌کشیم.

آقای ما امشب چراغ این خیمه را تو خاموش مکن!
و بدان در آن دم که به ­خواست خدا شرفِ شهادت برای ما رقم زده شد در وقت پرپر زدن، از تو ای امام مجاهد، جز یک چیز نخواهیم پرسید: "از ما راضی هستی؟ همین را و بس!"

ای کسانی که به نفع جنگ شعار می‌دهید ... دوره­‌ی بازی بس است.
آری قضیه جدی‌ست!

ترکش­‌های بدنت را دفعات جبهه رفتنت را خواهند شمرد. که بهشت را به بها می‌­دهند نه به بهانه.

در راه مکتبِ اهل بیت تا هر جا که خمینی بگوید باید به پیش تاخت.
ما برای فاو و شلمچه نجنگیدیم.
ما برای نگاهِ پر توقعِ پیغمبر، برای آرمان­‌های علی و برای دردهای بی صدای زهرا جنگیدیم.

... و ای مرگ ای آشنای دیرینه! کجائی؟! سرخ روی باش تا چنان در آغوشت کشیم که صدای شکستن استخوان­‌هایت را خود بشنوی.

والسلام

  • Mohammad Abbasi

نظرات  (۲)

اینم برای رضای دوست داشتنی:

 ما سینه زدیم بی صدا باریدند
ازهر چه که دم زدیم انها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر صف شهدا را چیدند

ولی خودمانیم ها شهادت هم لیاقت می خواست

پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
این همان شعری است که «حضرتِ آقا» را به گریه انداخت.
در دیدارِ یکی از خانواده‌های معظمِ شهدای «مدافعِ حرم» یکی از خانواده‌ها عکسِ شهیدشان را به «آقا» می‌دهند که زیرِ عکس را امضا کنند. آقا با دیدنِ این دو بیتی که زیرِ عکسِ بوده، در میانِ جمع به گریه می‌افتند. بعد در خواست می‌کنند که عکسِ شهید پیششان بماند.
ما سینه زدیم و بی صدا باریدند
از هر چه که دم زدیم، آنها دیدند
ما مدعیانِ صفِ اول بودیم
از آخرِ مجلس شهدا را چیدند


خیلی عجیب بود!!!
این حرف ها، مخصوصا این فرازها: «ما برای فاو و شلمچه نجنگیدیم.
ما برای نگاهِ پر توقعِ پیغمبر، برای آرمان­‌های علی و برای دردهای بی صدای زهرا جنگیدیم.»
خیلی عجیب بود!!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی