تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

اینجا محلی است برای تبادل تصاویر و فیلم‌های دفاع مقدس و ایرانِ معاصر.
ما این وبسایت رو زدیم تا تصاویرِ روزگارِ جبهه و جنگ بدینوسیله در معرضِ نمایشِ عموم و علاقمندان قرار گیرد. لطفاً جهت تبادلِ اطلاعات، مجموعه‌ی ما را یاری فرمائید.

کلمات کلیدی
پیوندهای روزانه
۱۶
شهریور

این ذکر چقدر زیباست؛ دقت کنید:  
«سبحان ربی الاعلی و بحمده»

به معنیِ کلمه به کلمه‌ی آن دقت کنید! سُبحانَ ... رب+ی (پروردگارِ +من!) الاعلی ... (که هیچ چیزی بزرگ‌تر از پروردگار و مربیِ من نیست!) و ... بحمده (خدایا شکرت؛ خدایا ممنونتم ...).
چقدر عاشقانه است!
ـــــــــــــــــــ

حلاوت ذکرک

خداوندا حلاوتِ ذکرِ خودت را به من بچشان!

  • Mohammad Abbasi
۱۲
شهریور

شهید «منصور جلالی»

سردارِ شهید «منصور جلالی» / پاسدار بود و فرمانده‌ی محبوبِ گردانِ کربلا / در عملیاتِ بدر در شرقِ دجله به شهادت رسید و پیکرِ مطهرش به همراه تعدادِ دیگری از نیروهای گردانش در منطقه ماند.

 خواهر شهید تعریف می‌کرد: هیچ وقت با پیراهنِ سپاه ندیدیمش! بهش می‌گفتیم تو پاسداری و ما یک بار هم ترو با پیراهنِ سپاه ندیدیم؟! در جوابِ‌مان می‌گفت: "این لباس حرمت داره و پوشیدنش لیاقت می‌خواد؛ من هنوز خودمو در اون حد ندیدم که این لباس رو تنم کنم."

  • Mohammad Abbasi
۰۸
شهریور

شهید، پهلوان احمد رضائی

... یک کسی مثلِ «احمد رضائی» نذرِ روزه ‌کرده بود! روزه می‌گرفت و وسطِ خرماپزانِ جنوب و در آن هوای داغِ «پاسگاهِ زید»، بینِ دو خاکریزِ خط اول و دوم می‌دوید! بهش می‌گفتند: "دیوانه! این کارها چیه می‌کنی!" می‌گفت "می‌خوام این گوشت‌هائی که از حرام در بدنم روئیده آب بشه"!

کُشتی‌گیر و باستانی‌کار بود؛ قبل از جبهه آمدنش و جبهه‌ای شدنش، در و همسایه‌ها و دیگران ازش می‌نالیدند! بچه‌تر که بود روزی نبود باباش بخاطرِ شکایتِ در و همسایه، احمد رو سیر کتک نکنه! به حدی که هر بار که از کتک زدن خسته می‌شد می‌اومد به مادرِ احمد می‌گفت: "بچه‌تو کُشتم؛ بگو بِرَن جمعش کنن!"

  • Mohammad Abbasi
۰۴
شهریور

«رضا نادری» در یک چنین روزی به دنیا آمد!

هدیه به دوست داران شهید رضا نادری

هدیه به دوست دارانِ شهید «رضا نادری» / این عکس را هم از آلبومِ دکتر «محمد قائمی» گرفتم.
رضا اولین نفر از سمتِ راست و دکتر قائمی نفرِ وسط (آن که رو سرِِ کسی که رضا نگهش داشته، خیمه زده)

  • Mohammad Abbasi
۰۲
شهریور

کانال کمیل

عکس مربوط به اردوی سال 85 / دانشجویان و هنرمندانِ دانشگاهِ «علم و هنر» در زیارت از «کانالِ کمیل»

[روایتِ اخیر در کانالِ کمیل]

... «کانالِ کمیل» کانالِ بچه‌های گردانِ کمیلِ لشکر 27 حضرتِ رسول بود. کانالی که کانالی شد برای پر کشیدنِ بچه‌های گردانِ کمیل. گردانِ کمیل که مشهور بود به گردانِ عاشقان. «ابراهیمِ هادی» هم در همین کانال پر کشید و پرِ پرواز گشود.

ابراهیم هادی

 ابراهیم هادی / «ابراهیم» پا در پای آتش گذاشت!

این کانال، «کانالِ ابراهیم» هم هست. ابراهیم پا در پای آتش گذاشت. بچه‌ها 6-5 روز در دلِ معرکه‌ی آتش و گلوله و تیر و ترکشِ عراقی‌ها ایستادند. مردانه هم ایستادند. با لبِ تشنه؛ بدون آب و غذا و مهمات! گردانِ کمیل گردانِ عاشقان:

  • Mohammad Abbasi
۰۲
شهریور

شهید علیرضا بنکدار

 بهمن 61 / کانالِ کمیل / پیکر مطهرِ شهید «علیرضا بنکدار» معاونِ «گردانِ کمیل» که پیکرش ماند و حالا در شمارِ «شهدای مفقود الأثرِ عملیاتِ والفجرِ مقدماتی» است.

فاصله‌ی شهدای ما با «آن باصطلاح دولتی‌ها» از زمین تا آسمان است؛ شک نکنید!
آن هم نه زمینی مثلِ «فکه» و کانالی مثلِ «کمیل»، بلکه از زمینِ «وینِ اتریش» و کانالِ «ذهنیتِ رابطه با آمریکا» تا آسمانِ ملکوتیِ بچه‌های مقاومِ کانال‌های «حنظله» و «کمیل»!

  • Mohammad Abbasi
۳۱
مرداد

 [(بخش دوم- قسمتِ پایانی-) روایت در یادواره‌ی 94 شهید شرکت معادنِ البرز شرقی در شاهرود]

 در این رابطه «روایتِ دومِ» عملیاتِ مرصاد را «در این لینک» مشاهده فرمائید.

  • Mohammad Abbasi
۲۸
مرداد

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین

[روایت در یادواره‌ی 94 شهید شرکت معادنِ البرز شرقی در شاهرود (قسمتِ اول)]

شادیِ ارواح طیبه‌ی شهدا و امامِ شهدا صلواتی مرحمت بفرمائید.

... در ماه مرداد هستیم. ماهِ اتفاقاتی که هر کدومش انگار روزنه‌ایه به سمتِ یک دنیا تأمل! / و هر کدومش می‌تونه بابی باشه به سمتِ یک دنیا اندیشه کردن!

بمبارانِ اتمیِ «هیروشیما» و «ناکازاکی» توسطِ آمریکا در همین ماه اتفاق افتاده، / در اون جنایتِ بزرگِ بشری، در اثر این دو بمباران که به فاصله‌ی فقط سه روز اتفاق افتاد، حدودِ 000/ 220 نفر جان باختند!

دولت آمریکا طبق اعلامِ رسمی، 5200 کلاهک هسته‌ای داره که 2700 تا از آنها عملیاتی أند.
کلاهک‌های هسته‌ای آمریکا قدرت انفجاریِ معادل 1 گیگاتن تی‌ان‌تی را دارا هستند!
این توانِ انفجاری، قدرت داره کوه‌ها رو تکان بده، مسیر رودخانه‌ها رو عوض کنه، حتی آب و هوا رو تغییر بده و چند میلیارد نفر از ساکنان کره زمین را بکُشه.

  • Mohammad Abbasi
۲۷
مرداد

پدر و مادرِ شهید

پس از گذشتِ حدودِ سه سال از وقوعِ زلزله‌ی ارسباران، پدر و مادرِ شهید «عوضِ فیضی» (حاج فیض‌اله فیضی و ننه‌قیز نعمتی) ساکن روستای زلزله زده‌ی «آقاکندی» از توابع شهرستان اهر هنوز در یک کانکسِ «ویژه‌ی احشام» زندگی می‌کنند!

...

 اواخر سال93 مسئولان امر قول دادند مشکلات این خانواده‌ی شهید هرچه زودتر برطرف شود اما متأسفانه تاکنون هیچ مساعدت و حرکت قابلِ توجهی از سوی مسئولین، بخصوص بنیاد شهید و امور ایثارگران، صورت نگرفته است.

مادر شهید

«مادر شهید» در حالِ شستنِ ظروف در کنارِ نهرِ آب!

  • Mohammad Abbasi
۲۶
مرداد

همت

همین که «همت» با ماست، مشکلی نداریم!


... صلاح نبود بیشتر از این، درباره‌ی دل‌نگرانی‌مان جلوی بی‌سیم‌چی‌ها صحبت کنیم. آخر اگر این خبر شایع می‌شد که حاجی شهید شده، بر روحیه‌ی بچه‌های لشکر تاثیرِ منفی و ناگواری به جا می‌گذاشت، چون او به شدت مورد علاقه‌ی بسیجی‌ها بود و برای آن‌ها، باور کردنِ نبودنِ همت خیلی خیلی دشوار به نظر می‌رسید.
چشم که بر هم زدیم، غروب شد و دقایقی بعد، روزِ کوتاهِ زمستانیِ هفدهم اسفند، جایش را با شبی به سیاهیِ دوزخ عوض کرد. آن شب، حتی یک لحظه هم از یادِ همت غافل نبودم. مدام لحظات خوشِ بودن با او، در نظرم تداعی می‌شد. خصوصا آن لحظه‌ای که از «طلائیه» به جزیره‌ی جنوبی آمدیم، آن سخنرانیِ زیبا و بی‌تکلفِ حاجی برای بچه‌های بسیجی لشکر، بیرون کشیدن او از چنگِ بسیجی‌ها، ورودمان به سنگر فرماندهان لشکرهای سپاه و شلوغ‌بازی‌های رایج حاجی، رجزخوانی‌های روح‌بخش او، بگو بخندش با «احمدِ کاظمی»، لبخندهای «زین‌الدین» در واکنش به شیرین‌ زبانی‌های حاجی و بعد، آن پاسخِ سرشار از روحیه‌ی احمدِ کاظمی به رده‌های بالا، پای بی‌سیم و در حالی که نیم نگاهی به حاجی داشت، گفته بود: «همین که همت با ماست، مشکلی نداریم

بخشی از روایت شهید سعید مهتدی

  • Mohammad Abbasi