تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

اینجا محلی است برای تبادل تصاویر و فیلم‌های دفاع مقدس و ایرانِ معاصر.
ما این وبسایت رو زدیم تا تصاویرِ روزگارِ جبهه و جنگ بدینوسیله در معرضِ نمایشِ عموم و علاقمندان قرار گیرد. لطفاً جهت تبادلِ اطلاعات، مجموعه‌ی ما را یاری فرمائید.

کلمات کلیدی
پیوندهای روزانه

همین که «همت» با ماست، مشکلی نداریم!

دوشنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۵۴ ب.ظ

همت

همین که «همت» با ماست، مشکلی نداریم!


... صلاح نبود بیشتر از این، درباره‌ی دل‌نگرانی‌مان جلوی بی‌سیم‌چی‌ها صحبت کنیم. آخر اگر این خبر شایع می‌شد که حاجی شهید شده، بر روحیه‌ی بچه‌های لشکر تاثیرِ منفی و ناگواری به جا می‌گذاشت، چون او به شدت مورد علاقه‌ی بسیجی‌ها بود و برای آن‌ها، باور کردنِ نبودنِ همت خیلی خیلی دشوار به نظر می‌رسید.
چشم که بر هم زدیم، غروب شد و دقایقی بعد، روزِ کوتاهِ زمستانیِ هفدهم اسفند، جایش را با شبی به سیاهیِ دوزخ عوض کرد. آن شب، حتی یک لحظه هم از یادِ همت غافل نبودم. مدام لحظات خوشِ بودن با او، در نظرم تداعی می‌شد. خصوصا آن لحظه‌ای که از «طلائیه» به جزیره‌ی جنوبی آمدیم، آن سخنرانیِ زیبا و بی‌تکلفِ حاجی برای بچه‌های بسیجی لشکر، بیرون کشیدن او از چنگِ بسیجی‌ها، ورودمان به سنگر فرماندهان لشکرهای سپاه و شلوغ‌بازی‌های رایج حاجی، رجزخوانی‌های روح‌بخش او، بگو بخندش با «احمدِ کاظمی»، لبخندهای «زین‌الدین» در واکنش به شیرین‌ زبانی‌های حاجی و بعد، آن پاسخِ سرشار از روحیه‌ی احمدِ کاظمی به رده‌های بالا، پای بی‌سیم و در حالی که نیم نگاهی به حاجی داشت، گفته بود: «همین که همت با ماست، مشکلی نداریم

بخشی از روایت شهید سعید مهتدی

  • Mohammad Abbasi

نظرات  (۴)

سلام
چه شد که این محتوا رو الان انتخاب کردید!؟
بسیجیان مخلص و با صفا ...

یک روز که فرماندهان ارتش، در یک قرارگاه نظامی برای طراحی یک عملیات، همه جمع شده بودند،

حاج همت هم از راه رسید، امیرعقیلی، سرتیپ دوم ستاد «لشکر 30 پیاده گرگان»، حاجی را بغل کرد و

کنارش نشست، امیر عقیلی به حاج همت گفت: حاجی یک سوال دارم، یک گله خیلی زیاد، من از شما

 بد جور دلخورم. حاج همت گفت: بفرمائید، چه دلخوری! امیر عقیلی گفت: حاجی شما هر وقت از کنار

پاسگاه های ارتش، از کنار ما که رد می شوی، یک دست تکان می دهی و با سرعت رد می شوی.

 اما حاجی جان، من به قربانت بروم، شما از کنار بسیجی های خودتان که رد می شوی، هنوز یک

کیلومتر مانده، چراغ می دی، بوق می زنی، آرام آرام سرعت ماشین ات را کم می کنی، بیست متر

مانده به دژبانی بسیجی ها با لبخند از ماشین پیاده می شوی،دوباره باز دستی تکان میدهی، سوار

می شوی و میروی. ...

نمی گیری حاجی، حاجی بخدا ما خیلی دل مان میاد. حاج همت این ها را که از امیر عقیلی شنید،

دستی به سر امیر کشید و خندید و گفت: اصل ماجرا این است که از کنار پاسگاه های شما که رد

می شوم، این دژبان های شما هر کدام چند ماه آموزش تخصصی می بینند که اگر یک ماشین از دژبانی

 ارتشی ها رد شد، مشکوک بشوند؛ از دور بهش علامت میدهند، آرو آروم دست تکان میدهند، اگه طرف

 سرعتش زیاد بشه، اول علامت خطر میدهند،بعد ایست میدهند، بعد تیر هوائی میزنند، آخر کار آگر

خواست بدون توجه دژبانی رد بشود. به لاستیک ماشین تیر میزنند. ولی این بسیجی های که تو میگی،

 من یک کیلومتر مانده من بهشان مرتب چراغ میدم، سرعتم رو کم میکنم، هنوز بیست متر مانده پیاده

 می شوم و یک دستی تکان میدهم

و دوباره می خندم و سوا می شوم و باز آرام  از کنارشان رد می شوم.

آخر این بسیجی ها مشکوک بشوند.

اول رگبار می بندند.

تازه یادشان میاد که باید ایست بدهند. 

یک خشاب و خالی می کنند، بابای صاحب بچه را در می آورند بعد چند تا تیر هوائی شلیک

می کنند و  آخر که فاتحه طرف خوانده شد، داد می زنند ایست.

این را که حاجی گفت: بمب خنده بود که توی قرارگاه منفجر شد. حالا نخند کی بخند.....

شما اگر رزمنده‌های شهادت‌طلب (شهدا و ایثارگران ایران) را به جهانیان معرفی کرده بودید، آن‌چنان که امام(ره) زیبایی‌های آنها را می‌دید و تحسین می‌کرد و خود را در برابر آنها شرمنده احساس می‌کرد، الان نمی‌توانستند مشتی خشونت‌طلب تروریست وهابی را که از مسلمان‌کشی و غیرمسلمان‌ِ بی‌گناه‌کشی لذت می‌برند، شهادت‌طلب معرفی کنند! امروز در جهان می‌توانند مسلمانان را تروریست معرفی کنند، چون ما رزمنده‌ها فرهنگ جهاد  در دفاع مقدس را به جهانیان عرضه نکرده‌ایم؛

)حجت الاسلام پناهیان(

سلام

دمت گرم اشنا! خاطره ی قشنگی نقل کردی خوب تر می بود اگر یه منبعی هم نقل می فرمودید مثل حاج محمد گلِ گلاب که به مستندات مطالبش خیلی بها می ده و همواره سند هم میاره.

اجرت با امام حسین ع برادر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی