تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

اینجا محلی است برای تبادل تصاویر و فیلم‌های دفاع مقدس و ایرانِ معاصر.
ما این وبسایت رو زدیم تا تصاویرِ روزگارِ جبهه و جنگ بدینوسیله در معرضِ نمایشِ عموم و علاقمندان قرار گیرد. لطفاً جهت تبادلِ اطلاعات، مجموعه‌ی ما را یاری فرمائید.

کلمات کلیدی
پیوندهای روزانه
۱۳
ارديبهشت

بهش می‌گفتند: "دیگه بسه، چقدر جبهه؟! تکلیف هم اگه بوده تو به انجام رساندی و به رسالتت عمل کردی؛ حالا برس به زندگیت!" خانمش باردار بود و در آن شرایط به «حسن» بیشتر نیاز داشت.

سن و سالی نداشت که ازدواج کرد و جنگ شروع شد و او رهسپارِ جبهه‌ شد. مدت‌ها جبهه بود و حالا آمده بود تا به همسرش سر بزند، اما فامیل دورش را گرفته بودند که دیگر نرود؛ بماند و منتظرِ تولدِ فرزندش باشد.

آن روز همه جمع ‌شده بودند تا حرف‌های جِدّی‌ِشان را با او بزنند، اما حسن سرِ شوخی داشت و در جواب، با ادا و اطوارِ نوحه و نوحه خوانی، آنها را مجاب ‌کرد که در اندیشه‌ی دیگر است.

یکی- دو روزِ آخر هم ضبط و صوت آورد و نوحه خواند و سرود و حرف زد تا صدایش به یادگار بماند؛ قصدش، «وصیت» بود و خواندنش بهانه؛ چون در خلالِ همین خواندن‌ها با زرنگی و رندی، سفارشاتش را ‌گفت!

از راست: دائی رضا بسطامی ، شهید حسن عباسی و سید جواد شریعت‌زاده

از راست: دائی رضا بسطامی، شهید حسن عباسی و سید جواد شریعت‌زاده

بالاخره اعزام شد.

  • Mohammad Abbasi
۱۱
ارديبهشت

او چقدر خوب «علی» را فهمید ... 

امام امت


و  یک عده چقدر خوب او را فهمیدند ... 

رزمندگان

ولادتِ آقا امیرالمؤمنین صلواتُ اللهِ و سلامُه علیه بر مردانِ مردِ روزگار مبارک باد.

  • Mohammad Abbasi
۱۰
ارديبهشت

اولین باری که در مسیرِ پیاده رویِ کربلا قرار گرفتم، رمل‌های بیابانِ بینِ نجف و کربلا را باد آورده بود کنارِ جاده. آنجا آن رمل‌ها و آن بادی که می‌وزید و آن جاده‌ی رو به کربلا، خاطرم را مفتونِ یادِ فکه ‌کرد- این شعر یادگارِ آن جاده است.

به مردانِ مردِ روزگارِ عاشورائیِ جبهه‌های نبرد، به یلانِ مینستانِ فکه، به رزمندگانِ شجاع و شهدای زهرانشانِ آن خطّه، به خانواده‌های شهیدسیرتِ بچه‌ها، به راهیانِ طریقِ عشق‌ورزی، به مسافرانِ راهیانِ نور ... به همه‌ی آنانی که دلشان رملیِ جنونِ فکه است، به تک تکِ اهالیِ آن ریگستان، به گردان‌های کمیل و حنظله و گردان‌های گمنامِ تیپ و لشکرهای دیگر، به برو بچه‌های نازِ سپاه و ارتش و جهاد، به «تو» و هر آن‌کس که دل و ذهنش درگیرِ این نوشته شد!

و به آقا «سید محمدرضا»[1] به غربتیانِ عزیز، به تمامِ معنای دلم، به مردِ میدان و شیرِ رملستانِ فکه که این روزها سالگردِ شهادتِ آن مرد است:

ورامین، آخرین روزها

ورامین / وداعِ آخرین / در کنارِ دلم «سید محمدرضا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

  • Mohammad Abbasi
۰۸
ارديبهشت

دیروز مراجعِ محترمِ تقلید در جلسات دروس خارج فقهِ خود به «دیدگاهِ عدم مسئولیت پلیس برای اجرای اسلام» واکنش نشان دادند.

  • Mohammad Abbasi
۰۷
ارديبهشت
قائمیه

اینجا که در عکس دیده می‌شود، تیپ 12 قائم است. اسمش «قائمیه» بود، اما بچه‌ها بهش می‌گفتند «سرِ زمین»! از زمین‌های اطرافِ روستای «سیاه منصور» که نزدیکی‌های دزفول بود؛ یک بیابانِ بی آب و علفی که هیچ چیز نداشت، جز عقربِ زرد! که کم و بیش زیرِ اکثرِ سنگ‌ها یکی دو تائی پیدا می‌شدند؛ ...

تابستانِ سالِ 65 بود که بچه‌ها کمان کشیدند و تیری رها کردند و گفتند هر جا فرود آمد همانجا مرکز و مقرِ تیپِ ماست! چون آن روزها که بچه‌ها می‌خواستند برای تیپِ‌شان حد و مرز تعیین کنند، «آرش»[1] به دیار باقی شتافته بود و در جمع حضور نداشت.(جایش بسیار خالی!) اما در نهایت آن تیرِ رها شده، آسمان را شکافت و تاب خورد و پیچید و شتاب گرفت، و رفت و رفت و رفت تا رسید به سرزمینِ «یعقوبِ لیث صفار»[2] و بچه‌ها هم گفتند: "اینجا واسه ماس! ماسه ماست که واسه ماس!" و سرانجام این قلمرو شد مرکز و مأوای برو بچِ‌ رزمنده‌‌ی با حالِ تیپّ 12 / کَمان‌دارانی! از شهرهای شاهرود، دامغان، سمنان و گرمسار ...

  • Mohammad Abbasi
۰۷
ارديبهشت

حاج آقا قاسمپور

رزمنده‌ی خاضع، آقای «غلامرضا قاسمپور»(معروف به حاج آقا قاسمپور) پدرِ محترمِ شهیدان «عباس قاسمپور» و «ابراهیم».
موقعِ اذان که می‌شد هرجا که بود می‌ایستاد و دستش را می‌گذاشت کنار صورتش و اذان می‌گفت، بسیار صبور، افتاده و دارای اخلاقی نیکو، باصفا و هم اهلِ نمازِ جمعه و جماعت بود. هر وقت هم که پیش‌نمازِ گردان نبود، او عبائی به شانه می‌انداخت و نماز را به جماعت اقامه می‌کرد.
هم خودش و هم پسرانش جبهه‌ای بودند. «عباس» و «ابراهیم»ش که شهید شدند، خدا خودش، «اسماعیل» و «حسین»‌ش را نگه داشت تا حاج اسماعیل بشود فرمانده‌ی تیپ 12 قائم و کربلائی حسین هم برود حوزه و درسِ طلبگی بخواند و بشود روحانی.

  • Mohammad Abbasi
۰۶
ارديبهشت

صبحِ امروز رهبر معظم انقلاب (أدامَ اللهُ ظِلَّهُ الوارِف) در دیدار با فرماندهانِ نیروی انتظامی:

"همه‌ی کارها را می‌شود برای خدا انجام داد اما در کارِ شما خیلی راحت می‌شود نیتِ الهی و قصدِ قربت پیدا کرد؛ چون کارِ شما خدمتِ به جامعه و جمهوریِ اسلامی و نصرتِ اسلام است."  

  • Mohammad Abbasi
۰۶
ارديبهشت

رئیس‌جمهور کشورمان صبحِ دیروز در همایش سراسری فرماندهان ناجا فرمودند:‌

"پلیس موظف به اجرای اسلام نیست، هیچ پلیسی نمی‌تواند بگوید من این کار را کردم چون خدا گفته است، پلیس یک وظیفه بیشتر ندارد و آن هم اجرای قانون است."

  • Mohammad Abbasi
۰۵
ارديبهشت

امروز پنجم اردیبهشت سالروزِ حمله‌ی نظامی آمریکا به ایران در طبس و شکست سخت و مفتضحانه‌ی آمریکائی‌هاست؛

چرا ما این روزها را فراموش می‌کنیم؟ چرا ما روزهای بودنِ با خدا را فراموش می‌کنیم؟

این پیامِ حضرتِ امام را یک بارِ دیگر از نظر بگذرانیم:

"... کى این هلیکوپترهاى آقاى کارتر را که می‌خواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شن‌ها ساقط کردند، شن‌ها مأمور خدا بودند. ..."

شکست آمریکا در حمله‌ی نظامی به ایران

در همان پیام، حضرتِ امام «کلیدِ» پیروزی را به امتِ انقلابی‌اش ‌داد؛ آنجا که فرمود:

  • Mohammad Abbasi
۰۳
ارديبهشت

پیام به امتِ شهیدپرور

-: برادر! اگر پیامی به امتِ شهیدپرور دارید بفرمائید؟

-: ضمنِ تشکر، از امتِ شهیدپرور می‌خوام وقتی «کمپوت» برا جبهه‌ها می‌فرستند این کاغذِ روش رو جدا نکنند، چون تا به حال دو بار بهم «کنسروِ لوبیا» افتاده!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
معرفیِ تصویر:

تابستانِ 62 / جبهه‌ی غرب -شهرِ میرآباد-
بچه‌های دامغان، ایستاده از راست: (1) شهید محمدرضا خدابنده‌لو (2) سیدحسن مرتضوی (3) ابراهیم ابوحمزه (4) شهید محمدعلی مشهد (5) علی نجّار
نشسته از راست: (6) شهید مهدی خورزانی (7) محمدرضا قدرت‌آبادی

  • Mohammad Abbasi