آن سیه چَرده که شیرینیِ عالم با اوست |
چشمِ میگون لبِ خندان دلِ خرّم با اوست |
گر چه شیرین دهنان پادشهانند ولی |
او سلیمانِ زمان است که خاتم با اوست |
روی خوبست و کمالِ هنر و دامن پاک |
لاجرم همتِ پاکانِ دو عالم با اوست |
خالِ مشکین که بر آن عارضِ گندمگون است |
سِرّ آن دانه که شد رهزنِ آدم با اوست |
دلبرم عزمِ سفر کرد خدا را یاران |
چه کنم با دلِ مجروح که مرهم با اوست |
با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل |
کشت ما را و دَمِ عیسیِ مریم با اوست |
حافظ از معتقدان است گرامی دارش |
زانکه بخشایشِ بس روح مکرّم با اوست |
شادی ارواح طیبهی «شهدا» و «امام شهدا» صلواتی مرحمت بفرمائید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آیتالله خزعلی در بستر بیماری است.
«آیت الله
خزعلی» عضو مجلس خبرگان رهبری، این روزها در بستر بیماری به سر میبرد. وی در گفتوگو
با دوربینِ خبرگزاریِ فارس به تبیین مسائلی پیرامون مجلس خبرگان رهبری پرداخت.
تقاضا دارم دوستان حتماً توصیههای ایشان را در «خبرگزاریِ فارس» ببینند و بشنوند.
بخشی از روایتِ در هویزه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بسم الله الرحمن الرحیم
قسمت چهارم؛ (آخرین قسمت)
یادمان نرود که
موضوعِ بحثِ ما حسینهای باحسین بود در مقابلِ حسینهای بیحسین،
ما بیگانهایم با حسینی که هیچ خطری برای یزید نداشته باشد. اگر «خمینی» نبود اسلامِ قرنِ حاضر چه خطری برای آمریکا و
انگلیس داشت؟ چند وقت پیش یکی از این شبکههای انگلیسی و بهائیِ ضدانقلاب
خاطراتی از فرحِ پهلوی بیوهی شاهِ مخلوع ایران پخش کرد. او میگفت "زمانِ انقلاب وقتی
فریادِ «الله اکبر» را میشنیدیم تمام وجودمان ترس میشد «الله اکبر»ی که تا قبل
از آن مایعِ آرامشِ ما بود!"
ما با الله اکبری که مایعِ آرامشِ طاغوت و جور شود بیگانهایم. ما با الله اکبری
قیام کردهایم که سیدالشهدا در صلات ظهر عاشورا نشانمان داد. که به ازای هر ذکر و
تسبیحش تیری به سویش روانه شد. "و مپندار تنها عاشوراییان را بدان بلا آزمودهاند و لا غیر ... صحرای بلا به وسعت همهی تاریخ است"[1] وگرنه ابن ملجم هم زیاد نماز میخواند و عمر سعد هم امام
المسلمین بود.
اینجا خیابانی در بغداد، پایتختِ عراق است. و این شمشیرها که بر کفّینِ دستهاست، به اصطلاحِ بعثیها «سیف النصر» یعنی «شمشیرِ پیروزی» است. یک نامِ دیگر هم دارد «قوس النصر» یعنی «کمانِ پیروزی»! اینجا محلِ رسمیِ رژهی نیروهای مسلحِ عراقی در زمانِ صدام بوده است.
بخشی از روایتِ در هویزه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بسم الله الرحمن الرحیم
قسمت سوم؛ ادامهی مطلب
«امام» در برابرِ تفکرِ تانکِ در برابر تانک نفرمودند، «تانک»! امام فرمودند: «تن»! یعنی تن در برابر تانک! امام این راهبرد را به فرزندانِ عاشورائی خود دادند: «کربلا»! / فرزندانِ عاشورائیِ من، «کربلا» مقصدِ ماست. پس عاشورائی بجنگید. با پیامِ حضرتِ امام، استراتژیِ نبردِ عاشورائیِ فرزندان روح الله در جبههها تبیین شد.
آن عظمتِ خاکی / شهید حسینِ عربعامری مشهور به «اخوی عرب»، فرماندهی حسین باورِ «گردانِ کربلا»
«ابراهیم خالقیان» مسئولِ تدارکاتِ گردان، جعبهی میوه رو گذاشت جلوی چادر فرماندهی و از «اخوی عربِ فرمانده گردان» که نزدیکِ درِ چادر بود، پرسید: چند نفرین؟
اخوی در جوابش گفت: برای 5 نفر بگذار!
تدارکاتی نگاهی به داخلِ چادر انداخت و گفت: اخوی جان! شما که شش نفرین!
بعد 6 تا پرتغال گذاشت جلوی درِ چادر. اخوی هم آن سهمِ اضافه رو برگردوند و گفت:
"من الآن نمیخورم! به چادرِ ما کمتر هم دادی عیبی نداره، بیشتر نده!! حسابِ ما از بقیهی بچهها جداست!!"
اینطوری حسابِ فرمانده و چادرِ مسئولین جدا بود! سهمِ کمتر! نه حسابِ ما جداست و سهم خواهیِ بیشتر!
اینجور نبود که هر قانونی یک تبصرهای، دوری داشته باشه برای خواص و از ما بهتران!
فرماندهی و مسئولیت برای بچههای رزمنده، آنها که شهیدسیرت بودند، یعنی سهم خواهیِ کمتر، آسایشِ کمتر، حقوقِ کمتر، و در مقابل، تلاش و فعالیتِ بیشتر!
فرماندهی برای آنها یعنی «فداکاری».
برای چی جلوی درِ سنگرِ فرماندهیشون مینوشتند: «یا حسین! فرماندهی»؟
برای اینکه دائماً
به خودشون این تذکر رو بدن که فرماندهیِ حسین، یعنی فداکاریِ حسین!
«فرماندهی» یعنی نهایتِ از خود گذشتن، نهایتِ از جان گذشتن.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از خود گذشتن بالاتر از «از جان گذشتن» است! چرا؟ چون
اول باید از «خود» بگذری تا بعد بتوانی از «جانت» بگذری! تا از «خود» نگذری؛ تا از
«خویشتنِ» نفست عبور نکنی، از جانت نخواهی گذشت!