پس از گذشتِ حدودِ سه سال از وقوعِ زلزلهی ارسباران، پدر و مادرِ شهید «عوضِ فیضی» (حاج فیضاله فیضی و ننهقیز نعمتی) ساکن روستای زلزله زدهی «آقاکندی» از توابع شهرستان اهر هنوز در یک کانکسِ «ویژهی احشام» زندگی میکنند!
...
اواخر سال93 مسئولان امر قول دادند مشکلات این خانوادهی شهید هرچه زودتر برطرف شود اما متأسفانه تاکنون هیچ مساعدت و حرکت قابلِ توجهی از سوی مسئولین، بخصوص بنیاد شهید و امور ایثارگران، صورت نگرفته است.
«مادر شهید» در حالِ شستنِ ظروف در کنارِ نهرِ آب!
زنجیری که بر دست و پای دولتمردانِ «حسن روحانی» بستند.
«بند»ی که به
هر بهانهای «ایران»، متهم به نقضِ توافقِ هستهای شود همهی قطعنامههای
شورای امنیت در تحریمها به حالِ قبل بر میگردد.
(آقایون کلاهشون رو بندازند بالاتر!)
ساز و کارِ بازگشتِ تحریمها در پیش نویسِ آمریکائی:
بر اساسِ بندهای «11» و «12» در این پیش نویس، اگر هر یک از اعضای 1+5 (منظور امریکا انگلیس روسیه چین آلمان و فرانسه) در هر زمان، ادعائی را مبنی بر نقضِ توافق طرح کنند، روندی شروع میشود که در نهایت ممکن است به بازگشتِ تحریمها علیهِ ایران منجر شود!
مسئولینی که در نامههایشان تلاش کردند تا حضرتِ امام قطعنامه را بپذیرد:
1) محسن رضائی –فرمانده وقتِ سپاه-
2) میرحسین موسوی –نخست وزیرِ وقت-
3) سیدمحمد خاتمی –مسئولِ وقتِ تبلیغاتِ جنگ-
4) اکبر هاشمی رفسنجانی –مسئولِ وقتِ جنگ- با معاونتِ حسنِ روحانی
"سرنوشت
مقلدان خمینی چیزی جز شهادت نیست." «شهید بهشتی»
«خسرو» در کنارِ امام و مقتدایش (راست قامتِ ایستاده از راست)
«خسرو» اشارتی از
شهدا بود برای ما، او پس از شهدا مانده بود ولی در همان زمان؛
خسرو برنگشته بود! که
انگار بعد از آن دوران، از حمامِ این دنیا و این زمانه دوش نمیگرفت و نگرفته بود.
"خسرو جلالی هم رفت." این جملهای بود که دیشب «مصطفی واحدی» بهم گفت!
تشییع، صبحِ سه شنبه از مقابلِ «سپاهِ قدیم»!
«سپاهِ قدیم»! از همان نقطه که اعزام میشدیم. هم به جبهه و هم به «روضه الشهدا»ی شهرمان، و باز هم «لا اله الا الله» و عطر و بوی شهید، و این بار خسروی دیگری از خسروانِ شهرِمان بر روی دستها. «شهید خسرو جلالی»
اینها همه خسروند. اما آن که به تازگی تاج بر سرش نهادند، سمتِ چپ اولین نفر
خدایا! این اشارتها، این رمزها و تقریرها همه گویای این مطلب است که عصرِ حیاتِ خاکیِ برو بچههای جنگ رو به پایان است. خداحافظ، خداحافظ ای دنیای پر شر و شورِ زمینی، خداحافظ ای همهی هستیِ بی خدائی، هستیِ بی شهدائی، ای هستیِ حباب و ای حبابِ هستی و سلام بر «مقعدِ صدقٍ عندَ ملیک مقتدر»؛ سلام بر رفقا، سلام بر شهدا بر دوستانِ کهکشانیِ خسرو. بر دوستانِ مافوقِ مَجَرِّهها، والاتر از پرندهها، بالا دستیها، افلاکیها؛ شهدائیها؛ خدائیها؛
سلام بر رفقای شهدائی، پرندههای پرندهتر، در آسمانِ خدائی.
27 دی ماه 1359/ شهید بهشتی در مصاحبه با
روزنامهی کیهان گفته بود: "هیچگاه برای گفتوگو با ابرقدرتهای دشمن، قدمی به جلو نگذاشتم و حتی
افراد و گروههای اجتماعیِ محترمی را که به این راه معتقد بودند، مکرر با آنها بحث
میکردم که فکر نمیکنم این روش، روشِ صحیحی باشد و این روش، روشی است که اصولاً
با روحیهی انقلاب سازگار نیست. بله! من در عین اینکه هر نوع مذاکره بر اساسِ سازشِ
مصلحتجویانه را صریحاً نفی میکنم و نفی کردهام و در این راه هیچوقت آن را جزو
طرح و برنامهی مبارزاتی برای خود و همفکرانم قرار ندادهام، مواردی پیش آمده که
عکسِ مطلب بوده، دشمن خواسته برای مسالهای با ما تماس بگیرد، نه اینکه ما خواسته
باشیم دشمن با ما تماس بگیرد، او خواسته با ما تماس بگیرد." شهید بهشتی از مواردِ عکس هم درخواستِ دیدارِ اُمرای ارتش
با شورای انقلاب را بیان میکند. دیدارهایی از این دست را «مهدی بازرگان» هماهنگ میکرد
که شهید بهشتی در مورد همان دیدار هم میگوید: "سرانِ ارتش از طریق آقای «مهندس بازرگان» تماس گرفته بودند که میخواهند
با بعضی از اعضای شورای انقلاب ملاقاتی داشته باشند، از جمله پیشنهاد شد که در این
ملاقات من هم شرکت کنم ولی من به دلایلی در این ملاقات شرکت نکردم. اگر «هایزر» در
جمع سرانِ ارتش در آن موقع بوده و ملاقاتی با بعضی از اعضای شورای انقلاب که در آن
جمع حضور داشتند، داشته، اطلاعی ندارم ولی تا آنجا که به خاطر دارم با او هیچگونه
ملاقاتی نداشتهام."
شهید بهشتی در پاسخ به سفیرِ انگلیس هم بدبینیاش را به آمریکاییها بیان کرده و گفته بود: "ما از خیلی وقت پیش برای دخالتِ نظامی آمریکا آمادهایم. خلافِ انتظار ما نیست، ولی هر سربازِ آمریکایی که به داخل مرزهای ایران بیاید، میانِ مردم ما یک جا بیشتر برایش نیست و آن هم گورِ زیر خاک است؛ البته حالا فرمانِ خدا یک جای دیگر برای شان پیشبینی کرده بود و آن زغال گردیدن و سوخته شدن بود.
بخشی از دفترِ خاطراتِ «محمد
عباسی»
این بخش مربوط میشود به گزارشِ آقای چتری در موردِ اشغالِ جزایرِ مجنون
توسطِ دشمن که در جمعِ نیروهای اطلاعات- عملیاتِ تیپ 12 قائم(عج) در تیرماهِ سالِ
67 صورت پذیرفته است.
نیروهای اطلاعات- عملیات و علی آقای چتری -آن که در حالِ تشریحِ کالکِ عملیاتی است-
«علی چتری» که مسئولِ واحد بود آمد و این بار از حملهی دشمن در جزایر گفت و کم و کیفِ قضیه را برای بچهها تشریح کرد. در تمامِ لحظاتی که علی آقا مشغولِ صحبت بود، بچهها با حسرت و اندوه به حرفهای او گوش میدادند: