تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

اینجا محلی است برای تبادل تصاویر و فیلم‌های دفاع مقدس و ایرانِ معاصر.
ما این وبسایت رو زدیم تا تصاویرِ روزگارِ جبهه و جنگ بدینوسیله در معرضِ نمایشِ عموم و علاقمندان قرار گیرد. لطفاً جهت تبادلِ اطلاعات، مجموعه‌ی ما را یاری فرمائید.

کلمات کلیدی
پیوندهای روزانه

مسئولینی که در نامه‌هایشان تلاش کردند تا حضرتِ امام قطعنامه را بپذیرد:

1)             محسن رضائی فرمانده وقتِ سپاه-

2)             میرحسین موسوی نخست وزیرِ وقت-

3)             سیدمحمد خاتمی مسئولِ وقتِ تبلیغاتِ جنگ-

4)             اکبر هاشمی رفسنجانی مسئولِ وقتِ جنگ- با معاونتِ حسنِ روحانی

  • Mohammad Abbasi

نظرات  (۱۵)

دوست عزیز من با خاتمی چه قبل وچه بعد از فتنه 88 مشگل داشتم ولی برایم قابل فهم نیست که مسئول تبلیغات جنگ چه نقشی در خوراندن جام زهر به امام می تواند ایفا کند لطفا مر هم راهنمایی بفر ماییدتا من هم مثل شما بتوانم در اخرت پاسخی داشته باشم ممنون
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
از نوعِ سئوالات چنین بر می‌آید که دوستان از کم و کیفِ قضایای جنگ و روندِ حوادثِ جنگ و قطعنامه و دلائلِ پذیرشِ آن و شرایطِ آن روزگاران و جبهه و پشتِ جبهه و فضای سیاسیِ در داخلِ کشور و بیرون از مرزهای این کشور و دوستی‌ها و دشمنی‌ها و تفکر و منشِ حضرتِ امام و تفکر و منشِ اطرافیانِ حضرتِ امام و سالیانِ نخستین انقلاب و جنگ با سالیانِ میانی و انتهائیِ جنگ و رهبری و حیاتِ پر بار و ملکوتیِ حضرتِ امام و بسیاری دیگر از حوادثِ مربوطه بی خبرند!
خب، این مسئولیتِ بنده و امثالِ بنده را بسیار سنگین می‌کند. چون درکِ برخی تحلیل‌ها بسته به اطلاعاتِ قبلی و یک سری پیش نیازها دارد.
اما اختصاصاً و اختصاراً راجع به نقشِ خاتمی در خوراندنِ جامِ زهر به منابعِ زیر مراجعه فرمائید: الف) سودای سکولاریزم؛ رمز گشائی از زندگی و کارنامه‌ی سید محمد خاتمی - سید یاسرِ جبرائیلی / ب) سایتِ اطلاع رسانیِ رجانیوز -16 آبانِ 88 / راز قطعنامه -کامران غضنفری / و ...
بگذریم از این‌که شهید آوینی چه دلِ پُر خونی از سیدمحمدِ خاتمیِ وزیرِ ارشادِ زمانِ ریاست جمهوریِ هاشمی داشت! وزیرِ ارشاد و مسئولِ تبلیغاتِ جنگی که طیِ 8 سال دفاعِ مقدس حتی یک روز سابقه‌ی جبهه ندارد و دردناک‌تر از آن این‌که پایش حتی به 100 کیلومتریِ جبهه‌ها هم نرسیده است. کار در قطعنامه به آنجا می‌رسد که یک چنین شخصی با سابقه‌ی یک چنین مجاهدتی! به حضرتِ امام گزارش می‌دهد که بسیجی‌ها و مردم به جبهه نمی‌روند و ما در جبهه نیرو کم داریم!! / رئیسِ ستادِ تبلیغاتِ جنگِ ما را ببین که در نامه‌اش به رئیسِ ستادِ جنگ به نبودِ روحیه‌ی قوی در میانِ جوانان برای ادامه‌ی جنگ اشاره کرده است.
حضرتِ امام در نامه‌ی 25 تیر سالِ 67 (دو روز قبل از پذیرشِ قطعنامه) فرموده است: "مسئولانِ سیاسی می‌گویند شوقِ رفتنِ مردم به جبهه‌ها کم شده است."
شما می‌توانید خاتمی را در تفکرِ آیت الله مطهری سِرچ کنید. این اواخرِ پس از ریاست جمهوری‌اش در مصاحبه با شبکه‌ی تلویزیونیِ سی.ان.انِ آمریکا همین آدم اظهار کرد که: "من به هیچ وجه خواستارِ نابودیِ اسرائیل نبوده و نیستم."!!
...
خدا «عاقبت به خیری» به همه‌ی ما عطا بفرماید.
  • یکی از دانشجویانِ شما
  • جنابِ استاد عباسی سلام
    چرا در این مقطع که تیمِ هسته ای کشور در حال مذاکره با آمریکاست، شما از جام زهر می گویید و رئیس جمهوری را در کنار هاشمی رفسنجانی در بند 4 مسئولین جام زهر قرار داده اید؟
    پاسخ:

    بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین انه خیر ناصر و معین

    تمامِ تلاشم این هست که در این گونه مسائل اشارتی کنم و بگذرم؛ و ذهنِ کنجکاوِ مخاطب را در پهنه‌ی حقیقت یابی باز بگذارم تا آن که در جست و جوی راستی و درستی است، فقط به نوشتارِ این «وبسایت» بسنده نکرده و تلاش و زحمت و تحقیقش را در میدانی دیگر بیازماید و در مسیرهای دیگر هم طیِ طریق فرماید. اما در حدّ مختصر این پاسخ و پیگیریِ ادامه‌ی موضوع از جانبِ خودتان، مطالبی را با استناد به یک «هفته نامه» و یک «کتاب» خدمتِ‌تان عرض می‌کنم:
    هفته نامه‌ی «شهروندِ امروز» (14 مرداد 86) در صفحه‌ی 26 خود، با عنوانِ «نائبِ شیخ الرئیس؛ حسنِ روحانی در غیابِ هاشمی رفسنجانی سودای سربالا دارد.» آورده است: "این همان آقای روحانی است که بنا بر اظهارِ «رضا خجسته رحیمی»، در سالِ 80 آقای هاشمی از سید محمد خاتمی[رئیس جمهور وقت] می‌خواهد تا در دومین دوره‌ی ریاست جمهوریش، او را به معاونت اولی خود انتخاب کند تا بدین ترتیب زمینه‌ی کاندیدا شدن او در انتخابات ریاست جمهوری سالِ 84 فراهم آید؛ ولی ظاهراً اطرافیانِ خاتمی اجازه‌ی این کار را به او نمی‌دهند.

    در کتابِ «رازِ قطعنامه» همین مطلب در صفحه‌ی 64 آمده است و در ادامه توضیح داده است که در عوض، حسنِ روحانی در سالِ 82 با حمایتِ آقای هاشمی به عنوانِ دبیرِ شورای امنیت ملی کشور در دولتِ خاتمی منصوب شد و هدایتِ تیمِ مذاکره کننده‌ی هسته‌ای را در مذاکرات با دولت‌های اروپائی بر عهده گرفت؛ مذاکراتی که پس از ماجرای سعدآباد، پاریس و ... منجر به بیش از دو سال تعطیلیِ بسیاری از فعالیت‌های هسته‌ایِ جمهوری اسلامی ایران شد. با این وجود، جناب حسن روحانی آن را مایه افتخار خود می‌داند!!

    سلام نشد برادر هیچ کدام از مرقومه طولانی جنابعالی مستندی برای مطلب مطروحه ارائه نکرده ما به قضیه احساسی نگاه نکنیم چون فعلا اوضاع علیه شخصی است  که ممکن است بیشتر اتهامهای علیه اوهم بحق باشد . نباید مخاطب را احساسی کردو ان نتیجه دلخواه را دریافت کرد .با عرض پوزش از همه عزیزان مراقبه  مراقبه مراقبه
    پاسخ:
    و علیکم السلام
    ایکاش می‌رفتید و آن منابع را مطالعه می‌فرمودید.
    2) اگر در قصه‌ی پُر غصه‌ی خاتمی فقط همین قضیه باشد که او در آن شرایطی که جبهه‌ها نیاز به نیرو داشت و در کلِ عمرِ جنگ یک روز هم جبهه نرفت ولی با این حال مسئولِ ستادِ تبلیغاتِ جنگ شده بود، برای ارائه‌ی سند کافی است، چه رسد به پرونده‌ی طولانیِ او که سری دراز دارد.
    عبداللهِ عزیز، وقتی که خاتمی وزیر شد، آیت الله خزعلی با جمعی می‌روند خدمتِ آیت الله خاتمی (پدرِ بزرگوارِ آقا سید محمد) تا وزیر شدنِ فرزندش را به او تبریک بگویند، که حضرتِ آیت الله در مواجهه‌ی با خبرِ صدارت در وزارتِ فرزندش با ناراحتی می‌گوید: "خطرناک است! پسرِ من غربزده است."
    غربزدگیِ «خاتمی» نه فقط برای پدرِ بزرگوارِ ایشان رو شده بود بلکه شهید مطهری هم با توجه به شناختی که از او داشت در سالِ 57 وقتی که سید محمد خاتمی داوطلب می‌شود که به عنوانِ امامِ جماعتِ مسجدِ هامبورگ به آلمان برود به او می‌گوید: "چون شما در مقابلِ غرب یک حالتِ انفعال دارید، بهتر است که نروید چون بدتر می‌شوید.
    عبدالله جان این‌ها برای ما حجت است مگر اینکه شما بفرمائید من شهید مطهری و امام و تز و فرامینِ‌شان را قبول ندارم، آن وقت مسئله طورِ دیگری است.
    رفیقدوست گفت نامه محسن رضایی برای فتح بغداد بود نه خاتمه جنگ
    باز هم نشد برادر گفتم همه ی عیبهای خاتمی قبول ما در رابطه با عیبهای خاتمی صحبت نمی کنیم موضوع این نامه واقعیت ندارد حتی در مورد دیگران یعنی رضایی و روحانی هم در مورد هاشمی هم اگر پیشینه قضیه را بررسی دقیق تر کنیم ماجرا جور دیگری اشت
    آقای عبدالله چطور می‌گی نامه واقعیت ندارد؟!!!!!در حالی که درباره این نامه چه صحبت ها و تحلیل ها و تفسیرها از جانب طرفین شده است.
    محسن رضائی که از جانب آقای هاشمی یکی از متهمین این نامه است در اصل و صحت و سقم این نامه شک ندارد و دائما در جلسات عمومی و خصوصی از نامه ای که به هاشمی داده و هاشمی آن را به همراه نامه خودش خدمت امام برده دفاع کرده و خودش را از اتهامات بری دانسته؟!
    چطور در اصل این نامه شک دارید که هاشمی از نامه به صراحت و به کرات سخن رانده است؟
    چطور از نامه ای که در پیام ها و نامه های امام بعد از این قضیه مشهود است بی خبرید؟!!
    شما بهتر نیست اطلاعاتتان را بالا ببرید و بعد در این موضوع مهم وارد شوید؟ البته جسارت نکرده باشم.
    این بنده خدا منظوری نداره پیشنهاد می کنم که آقا عبدالله بره مجموعه و افراد ستاد جنگ را ببینه و دلیل بوجود آمدن آن را هم پیگیری کنه. در اون ستاد آدم ها مشخصند و اگر این ستاد و تاریخ جلسات این ستاد و نتایج در آمده از این ستاد را بررسی کنه و آنها را با دغدغه های امام خمینی مطابقت بده متوجه می شه که یک اتفاقاتی بر خلاف نظرات و اوامر امام افتاده که سید محمد خاتمی هم در آن نقش داشته است.
    چقدر خوبه این بحث ها تو وایبر بیاد و تو اینستاگرام
    ما الان به همراه چند تا از دوستان مشغول بحث در همین رابطه ایم و ... یکی از دوستان میفرمایند اگر به نتیجه رسیدیم با خبرتون میکنیم

                                                 بسمه تعالی
    سلام علیکم
    خوشابه حال اون کسانی رفتندوخیانت وخنده های چندش آورعده ای رو وهمچنین شکستن دل امام وحالاآقاروندیدند
    خدایاتلاشمان رامی کنیم باظالم وخیانت کارمی جنگیم جان ومالمان فدای رهبروکشورمان ولی درنهایت راضی هستیم به رضای خودت عاقبت ماروختم به خیربگردان

    اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن_الهی آمین

    برادران لااقل به ادرس داده شده توسط برادر اشنا مراجعه کنید فکر کنم بعضی از ذهنیات شما حل شود من خواندم و استفاده کردم و تقریبا حرفهای مرا تایید میکند حتی مصاحبه با سردار کوثری را ایشان را حداقل قبول دارید لطفا سرمایه های این مملکت را براحتی وبخاطر عدم اطلاع کافی و یا  تبلیغات رسانه ای تخریب نکنیم
    آقای عبدالله
    شما چرا به آدرس های داده شده مراجعه نکردید؟ فکر می کنم این ذهنیت بیشتر متعلق به شماست تا برادرانی که مخاطب قرار داده ای. اگر ذهنیت را به معنای ذهنی و خیالی بودن بگیریم ولی اگر به معنای نوع تفکر بگیریم، مشخص است که نوع تفکر ما با هم فرق می کند چرا که سرمایه های این مملکت شهدا و امام و ولایت و هر آن کس که در این راه گام بر می دارد و خدمت می کند است. نه امثال خاتمیِ غربزده که با جورج سوروسِ انقلاب های مخملی ملاقات می کند. نه مثل خاتمی و دار و دسته ی او که به ملاقاتِ منتظری می روند که یکی از عامل های خون به جگر کردن حضرت امام هستند. نه مثل هاشمی رفسنجانی که درباره مهدی پسرش اخیرا گفته است او مثل یوسف است که بی گناه زندانی شده است. نه مثل او که وقتی فائزه پشت میزِ محاکمه رفت(در قضیه مجله زن روز)  او گفت که وقتی من فائزه را پشت میز محاکمه دیدم یاد مظلومیت حضرت زهرا افتادم. نه مثل هاشمی که پس از انتخابات نامه بی سلام به رهبر ما نوشتند نه مثل همسرش که درانتخابات مردم را به ریختن در خیابان ها و اغتشاش تشویق و ترغیب کرد درست مثل مهدی اش، مثل فائزه اش.
    نه مثل خاتمی که در همان زمان کاندیداتوری اش جامعه مدرسین حوزه علمیه قم خطر حضور او را گوشزد نمودند(سرمایه ملی برای ما حوزه علمیه قم است نه خاتمی که به اعتراف خودش به زور پدر معمم شده است) نه مثل خاتمی که سرمایه هایش کسانی مثلِ مهاجرانیِ وطن فروش و کدیور و اکبر گنجی و عزت الله سحابی و یوسفی اشکوری و امثالهم بودند. شما در تعریف سرمایه هم دچار بحران هستید چرا که سرمایه را با همان تعریف هاشمی و دار و دسته اش تعریف می کنید. برای ما سرمایه انقلاب حضرت امام است و شهدا و راه نا تمامی است مه از آنها مانده برای ما سرمایه امثال قاسم سلیمانی هاست. سرمایه شهدای دست بسته غواصی است که روی دوش مردم همیشه در صحن و هوشیار تشییع شدند سرمایه برای ما نه دی است. این سرمایه های شما در این روزها کجا بودند؟
    آقا عبدالله بخاطر عدم اطلاعات کافی و یا تبلیغات رسانه ای که از جای دیگر تامین شده است سرمایه های ما را تخریب نکنید چرا که عرض خود می برید و زحمت ما می دارید
    برادر عزیز اقای محمدی من مواضع خودم را در اولین نظر اعلام کردهام نیازی نمی بینم مجددا تکرار کنم پس لطفا به بنده هم انگ نزنید اما مطلب اخیر شما راکه گرچه همه فرا فکنی است من قبول دارم ولی همانطور که در گذشته هم گفته شد موضوع اصلی فقط نامه برای پذیرش قطعنامه است ونه چیز دیگری که در این زمینه شما مطلبی نداشتید .منظور من از سرمایهای انقلاب هم خاتمی نبود ولی در اینجا هم شما احساساتی شدید ایا از نظر شما همه سرمایه های انقلاب شهید شده اند چون از سردار سلیمانی هم گفتید محض اطلاع من خودم وسط معرکه جنگ بوده وهنوز درد ترکش در بدن دارم   موفق باشید 
    برادر رزمنده و جانبازم آقا عبدالله با نهایتِ احترام به شما نیروی جان بر کفِ سالیانِ خدامحورِ دفاعِ مقدس و عرضِ ادب به ساحتِ مقدسِ دوستانِ شهیدتان.
    توضیح درباره اینکه فرمودید به شما انگ زدم، شما در نظرِ ماقبلِ آخرتان به گروهی که با نظرِ حضرتعالی موافق نبودند فرمودید که: "لطفا سرمایه های این مملکت را براحتی وبخاطر عدم اطلاع کافی و یا  تبلیغات رسانه ای تخریب نکنید" در نظرهای قبل ترتان هم نوشته بودید: "
    نباید مخاطب را احساسی کردو ان نتیجه دلخواه را دریافت کرد. با عرض پوزش از همه عزیزان مراقبه  مراقبه مراقبه" اینها نظراتِ شما نسبت به گروهی بود که نظرشان با جنابعالی همسو نبود. ولی ما به شما نگفتیم که چرا به ما انگ می‌زنید، اگر اینها از جانبِ شما انگ نیست پس چی چیست؟ من به شخصه از وقتی که با این وبلاگ (منظور وبلاگ تمدن خاکی است) آشنا شدم، خیلی اطلاعاتم بالا رفته و واقعا در این فضا شاهد عکس و سند و مطلب به روز شده و تازه هستم. و خبرها و خاطرات دوستان شما را پیگیری میکنم و به آنها علاقه مندم. نمی فهمم این جمله ای که فرمودید: مخاطب را احساسی نکنید با چه هدف و جهتی نوشته شده است. احساسات آدم ها اگر در مسیر یک هدف والا هم قرار بگیرد که بد نیست. چرا که محرم و عاشورای ما هم درصد بالائیش احساس است و همین احساسات اگر هدایت شود به معرفت بالا دست می یابد.
    در مورد نامه ای که مورد مناقشه ما و شماست در پاسخ به نظراتِ حضرتعالی مطلب آمد. منبع معرفی شد. سایت و مجله معرفی شد ولی گویا حضرتعالی به جای دنبال کردن آنها ما را دنبال کردید! آن گزارشی که باعث شد تا حضرتِ امام در نامه‌ی 25 تیر سالِ 67 (دو روز قبل از پذیرشِ قطعنامه) بیان دارند که: "مسئولانِ سیاسی می‌گویند شوقِ رفتنِ مردم به جبهه‌ها کم شده است." پیامدِ نظرِ سید محمد خاتمی به عنوانِ رئیس تبلیغات جنگ در جلسه شورای ستاد جنگ است که اعضا و نظرات آن شورا در تاریخِ قطعنامه ثبت است. گزارشی که میگوید "بسیجی‌ها و مردم به جبهه نمی‌روند و ما در جبهه نیرو کم داریم!! مربوط به رئیسِ ستادِ تبلیغاتِ جنگ(آقای خاتمی) است.
    اگر در مستندات خود آقای هاشمی هم به دنبالِ رد پای خاتمی باشید به راحتی نقش ایشان را در خواهید یافت.
    یک نکته دیگر برای شما نازنین رزمنده شاید جالب باشد و آن اینکه شما در تجسِ افراد آن ستاد باشید. برخی از افراد گرد آمده در آن ستاد (نه همه آنها) که با انتخاب و دعوت هاشمی در ستاد جنگ جمع شده اند خود معرف و پاسخگوی خیلی از این مطالبی است که در این چند روز من و شما با هم داشتیم.
    در پایان از آقای عباسی مدیریت محترم سایت هم تشکر می کنم که نظرات را با حوصله و صبر درج می فرمایند.
    قصد هر دوی ما شفاف سازی و رسیدن به یک واقعیتِ حق مدارانه است. همانطور که حضرتعالی در اولین نظرِ مندرج در این پست نوشته بودید که: "من هم مثل شما بتوانم در اخرت پاسخی داشته باشم." یقینا شما با سابقه حضورتان در عرصه دفاع مقدس در آخرت پاسخ دارید. برای ما هم دعا کنید که خدا به ما توان و بصیرتی عطا فرماید تا قدر دان زحمات شما و دوستان شما باشیم و خدا عاقبت ما را هم ختم به خیر و شهادت بفرماید.
    حضرت امام خامنه ای در حاشیه کتاب راز قطعنامه تالیف اقای غضنفری مرقوم فرمودند این خلاف است
    پاسخ:
    حتما سند این حرفتان را رو کنید.
    این حرف شما از قولِ آقای محسن رضائی است که به آقا نسبت داده شده است. حضرتِ آقا هم در یکی از سخنرانی‌های اخیرشان فرمودند: "حرفِ من را از خودِ من بشنوید."
    [ لطفا برای اطلاعاتِ بیشتر، کلیک فرمائید. ]
    قضاوت با دیگران

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی