قدرِ علی را نشناختیم! نه در زمانِ خودش و نه در تمامیِ زمانها!
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند |
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند |
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند |
باده از جام تجلی صفاتم دادند |
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی |
آن شب قدر که این تازه براتم دادند |
بعد از این روی من و آینه وصف جمال |
که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند |
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب |
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند |
هاتف آن روز به من مژده این دولت داد |
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند |
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد |
اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند |
همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود |
که ز بند غم ایام نجاتم دادند |
شعری که استاد «حمید سبزواری» در محضرِ آقا خواندند و با توجه به خاطرهی «نمادِ غواصهای شهیدِ کربلای 4»، چقدر این شعر به من چسبید:
ما نهنگیم و خیلِ نهنگان / بستر از موجِ توفنده دارند // این سرود نهنگانِ دریاست / بحر را موجها زنده دارند / ...
خوشنشینانِ ساحل بدانند
موجِ این بحر را رامشی نیست
دل به امیدِ رامش نبندند
بحر را ذوقِ آسایشی نیست
تا که دریاست دریا به
جوش است
شورش و موج و گرداب دارد
هرگز از بحرِ جوشان نجویید
آن زبونی که مرداب دارد
"سرنوشت
مقلدان خمینی چیزی جز شهادت نیست." «شهید بهشتی»
«خسرو» در کنارِ امام و مقتدایش (راست قامتِ ایستاده از راست)
«خسرو» اشارتی از
شهدا بود برای ما، او پس از شهدا مانده بود ولی در همان زمان؛
خسرو برنگشته بود! که
انگار بعد از آن دوران، از حمامِ این دنیا و این زمانه دوش نمیگرفت و نگرفته بود.
"خسرو جلالی هم رفت." این جملهای بود که دیشب «مصطفی واحدی» بهم گفت!
تشییع، صبحِ سه شنبه از مقابلِ «سپاهِ قدیم»!
«سپاهِ قدیم»! از همان نقطه که اعزام میشدیم. هم به جبهه و هم به «روضه الشهدا»ی شهرمان، و باز هم «لا اله الا الله» و عطر و بوی شهید، و این بار خسروی دیگری از خسروانِ شهرِمان بر روی دستها. «شهید خسرو جلالی»
اینها همه خسروند. اما آن که به تازگی تاج بر سرش نهادند، سمتِ چپ اولین نفر
خدایا! این اشارتها، این رمزها و تقریرها همه گویای این مطلب است که عصرِ حیاتِ خاکیِ برو بچههای جنگ رو به پایان است. خداحافظ، خداحافظ ای دنیای پر شر و شورِ زمینی، خداحافظ ای همهی هستیِ بی خدائی، هستیِ بی شهدائی، ای هستیِ حباب و ای حبابِ هستی و سلام بر «مقعدِ صدقٍ عندَ ملیک مقتدر»؛ سلام بر رفقا، سلام بر شهدا بر دوستانِ کهکشانیِ خسرو. بر دوستانِ مافوقِ مَجَرِّهها، والاتر از پرندهها، بالا دستیها، افلاکیها؛ شهدائیها؛ خدائیها؛
سلام بر رفقای شهدائی، پرندههای پرندهتر، در آسمانِ خدائی.
بسم الله الرحمن الرحیم
صلوات
و سلام خدا بر شهیدان عزیز که مشعل توحید را با ایثار خود بر فراز میهن اسلامی
برافروختند. و صلوات و تحیات خدا بر شهیدان مظلومِ غواص که با ظهور و حضور خود این
فروغ خاموش نشدنی را مدد رساندند و پرچم یادهای عزیز و گرانبها و ذخیرههای معنوی
امت را با شکوهی هر چه تمامتر در کشور برافراشتند.
سلام بر دستهای بسته و
پیکرهای ستم دیدهی شما و سلام بر ارواح طیبه و به رضوان الهی، بال گشودهی شما.
سلام بر شما که بار دیگر فضای زندگی را معطّر و جان زندگان را سیراب کردید؛
و سپاس
بی پایان پروردگارِ حکیم و مهربان را که در لحظههای نیازِ این ملّت خداجوی و
خداباور، بشارتهای تردیدناپذیر را بر دلهای بیدار نازل میفرماید و غبارها را میزداید. و سلام بر شما ملّت بزرگ، وفادار، آگاه و مسئولیتپذیر که خطابِ لطیف الهی
را به درستی میشناسید و مینیوشید و پاسخ میگویید. حضور پر مضمون امروز شما در
تشییع این دردانههای به میهن بازگشته یکی از به یادماندنیترین حوادثِ انقلاب است. رحمت
خدا بر شما.
و سپاس بیحد از خدای
مالک دلها و سلام بیپایان بر حضرت بقیه الله روحی فداه که صاحب این ثروت عظیم است.
والسلام علیکم و رحمه
الله و برکاته
سید علی خامنهای
26 خرداد 1394
در حاشیه نشست خبری امروز سردار باقرزاده، پیکر مطهر یکی از 175 غواص شهید که با دستان بسته به شهادت رسیده است، برای حضار به نمایش گذاشته شد.
(1)
(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قربانِ آن سرافرازانی که با دستانی بسته به شهادت رسیدند.
قربانِ آن «الله» بر بازوی توی نازنین که «امام» بر آن بوسه زده بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شادی ارواح طیبهی «شهدا» و «امام شهدا» صلواتی مرحمت بفرمائید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آیتالله خزعلی در بستر بیماری است.
«آیت الله
خزعلی» عضو مجلس خبرگان رهبری، این روزها در بستر بیماری به سر میبرد. وی در گفتوگو
با دوربینِ خبرگزاریِ فارس به تبیین مسائلی پیرامون مجلس خبرگان رهبری پرداخت.
تقاضا دارم دوستان حتماً توصیههای ایشان را در «خبرگزاریِ فارس» ببینند و بشنوند.