تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

اینجا محلی است برای تبادل تصاویر و فیلم‌های دفاع مقدس و ایرانِ معاصر.
ما این وبسایت رو زدیم تا تصاویرِ روزگارِ جبهه و جنگ بدینوسیله در معرضِ نمایشِ عموم و علاقمندان قرار گیرد. لطفاً جهت تبادلِ اطلاعات، مجموعه‌ی ما را یاری فرمائید.

کلمات کلیدی
پیوندهای روزانه

قدرِ علی

دوشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۵ ق.ظ

قدر علی

   قدرِ علی را نشناختیم! نه در زمانِ خودش و نه در تمامیِ زمان‌ها!

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند

باده از جام تجلی صفاتم دادند

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

آن شب قدر که این تازه براتم دادند

بعد از این روی من و آینه وصف جمال

که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند

من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب

مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند

هاتف آن روز به من مژده این دولت داد

که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد

اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند

همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود

که ز بند غم ایام نجاتم دادند

  • Mohammad Abbasi

نظرات  (۲)

  • دودانگه - پرکوه
  • اصلا انگار نه انگار گنه کارم من    به تو اندازه ی یک عمر بدهکارم من   گرچه آلوده ام و خار ولی برگشتم    طبق آن فطرت پاک ازلی برگشتم     دیدم از غیر درت بی محلی، برگشتم  دست پر هستم و با نام علی برگشتم    از عقوبات من غم زده تعجیل بگیر   عبد آلوده پشیمان شده تحویل بگیر   باز کن در که گدای سحرت برگشته   عبد عصیان زده و در به درت برگشته   بنده ی بی خرد و خیره سرت برگشته   سفره را چیدی و دیدم نظرت برگشته

                                                  بسمه تعالی

    سلام علیکم

    گم می شود در غربت شب های کوفه

    در لابلای نخلها، تنهای کوفه

    کوه است کوه اما دگر از پا نشسته

    سر می کند در چاه غم دریای کوفه

    خسته شده از سُستی این قوم صد رنگ

    خسته شده از شاید و امای کوفه

    با نان و خرما می رود کوچه به کوچه

    اما چرا نفرین؟ مگر مولای کوفه ...

    جز جود و رحمت از امام ما چه دیدند؟

    ای وای از نامردمان ای وای کوفه

    یارب بگیر از قدر نشناسان علی را

    سر آمده صبر از ملالت های کوفه

    مانند چشمانش دل عالم گرفته

    آماده‌ی رفتن شده آقای کوفه

    اما نگاهش بی کران بی کسی هاست

    دلشوره دارد از غم فردای کوفه

    روزی که می آید به شهر نانجیبان

    با دست بسته، جان به لب، زهرای کوفه

    روزی که خون می بارد از چشمان غیرت

    از طعنه های تلخ و جانفرسای کوفه

    بر روی نی سوی لب غرق به خونی

    سنگ بلا می بارد از هر جای کوفه

    می میرد از اندوه گوش و گوشواره

    دارد خبر از بغض بی پروای کوفه

    می پرسد از راه نجف طفل یتیمی

    ذکر لبش: بابای من! بابای کوفه!

    اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن_الهی آمین

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی