تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

اینجا محلی است برای تبادل تصاویر و فیلم‌های دفاع مقدس و ایرانِ معاصر.
ما این وبسایت رو زدیم تا تصاویرِ روزگارِ جبهه و جنگ بدینوسیله در معرضِ نمایشِ عموم و علاقمندان قرار گیرد. لطفاً جهت تبادلِ اطلاعات، مجموعه‌ی ما را یاری فرمائید.

کلمات کلیدی
پیوندهای روزانه

۱۸ مطلب با موضوع «چشمه‌ی معرفت» ثبت شده است

۱۲
خرداد

آن سیه چَرده که شیرینیِ عالم با اوست

چشمِ میگون لبِ خندان دلِ خرّم با اوست

گر چه شیرین دهنان پادشهانند ولی

او سلیمانِ زمان است که خاتم با اوست

روی خوبست و کمالِ هنر و دامن پاک

لاجرم همتِ پاکانِ دو عالم با اوست

خالِ مشکین که بر آن عارضِ گندم‌گون است

سِرّ آن دانه که شد رهزنِ آدم با اوست

دلبرم عزمِ سفر کرد خدا را یاران

چه کنم با دلِ مجروح که مرهم با اوست

با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل

کشت ما را و دَمِ عیسیِ مریم با اوست

حافظ از معتقدان است گرامی دارش

زانکه بخشایشِ بس روح مکرّم با اوست

  • Mohammad Abbasi
۱۱
ارديبهشت

او چقدر خوب «علی» را فهمید ... 

امام امت


و  یک عده چقدر خوب او را فهمیدند ... 

رزمندگان

ولادتِ آقا امیرالمؤمنین صلواتُ اللهِ و سلامُه علیه بر مردانِ مردِ روزگار مبارک باد.

  • Mohammad Abbasi
۲۹
فروردين

شهید «عباسِ قاسمپور» مثلِ تمبرِ پستی بود! این توانائی را داشت که تا رسیدنِ به مقصد به جمع‌های باصفا و خدائیِ بچه‌ها بچسبد. برای همین هم موفق شد و با آنها به مقصد و مقصودش رسید.

شهید عباس قاسمپور

دیگِ «شله زرد» / مهاباد (معروف به دوره 6 ماهه) / این عکس قبل از شهادتِ آقا «مهدی زین الدین» است- همین‌جا بود که خبرِ شهادت «آقا مهدی» را دادند؛ بعد از این بچه‌ها حرکت کردند به سمتِ «دارخوین»
رزمندگان شاخص در عکس از راست: (1) برادر آزاده کاظمِ کاظمی (2) مرتضی فیروزی (3) و (4) متأسفانه یادم رفته (5) شهید »عباس قاسمپور» -آن که دسته‌ی هم‌زن به دستش است- (6) شهید «منصور جلالی» -جانشینِ گردان- (7) و (8) اسامی‌ آنها که سرهایشان مشخص است را  فراموش کردم -متأسفانه- (9) شهید «محمد لطفی» -مداحِ تو دل برو و همیشه خندانِ گردان - (10) صورتش مشخص نیست (11) شهید «عبدالحسین سربرزگر»

  • Mohammad Abbasi
۲۰
فروردين
  • Mohammad Abbasi
۱۶
فروردين

ارسال شده توسط م.رضوی در 91/2/3

برگرفته از mosafer1389.parsiblog.com [با کمی تغییرات]

 

"قبل از آمدن تلاش کردم اسامی شهدای دانشگاه شما را بگیرم. از شهدای دانشگاهِ علم و صنعت فقط شهید «سعید یزدان‌پرست» و شهید «حاج احمد متوسلیان» در ذهنم بود. اسامی به دستم نرسید تا دیشب؛ داشتیم با بچه‌ها صحبت می‌کردیم که به‌ طورِ اتفاقی از شهید «سید محمدرضا غربتیان» گفتم و کُلاً یادم رفته بود که از دانشجویانِ علم و صنعت بوده. زندگی و مُرشد و مُرادِ من شهید غربتیان است.

اولین بار که می‌خواستم بیایم جبهه، اعزامم نمی‌کردند. دوازده- سیزده سالم بود. چند شهر و استان رفتم، هیچ کدام اعزامم نکردند. آخر از خانه فرار کردم! بابا مریض بود، داداش گفت: "از مدرسه میایی، با این صد تومان دو تا کمپوت گیلاس بخر" این صد تومان مرا وسوسه کرد، شد پول سفر من! 40 تومان دادم سوار اتوبوس‌های عمومی شدم، 60 تومان برایم ماند.

  • Mohammad Abbasi
۰۷
اسفند


چقدر شهید تو این عکس هست!

این عکس مربوط می‌شه به «گردان کربلا» و اونی که میان‌داره، راویِ واقعیِ اون روزهای قشنگه. 

اسمش «رضا بسطامی» است. اما بچه‌ها اونقده باهاش صمیمی بودند و ایشون اونقده دوست داشتنی و تودل برو بود که بچه‌ها بهش می‌گفتن: «دائی رضا»!

مرد عمل و در مواقعِ عملیات، وسط میدانی بود. انگار انرژی همه‌ی شهدا تو وجودش بود.

بچه‌های گردان بهش افتخار می‌کردند. او هم به بودنِ در کنار بچه‌ها افتخار می‌کرد.
ببینید چطور یک گردان محو تمنای او شده! و او که در این حلقه، نقشِ «نگینِ گردان» را دارد.

یادش بخیر وسطِ میدان در بینِ بچه‌ها نعره می‌کشید: "گر بر سرِ نفسِ خود امیری مردی"
بچه‌ها هم این‌ تذکرات را تو اون دفترچه‌های همراهِ‌شون به عنوانِ یادگاری برای هم می‌نوشتند.

شما دفترچه‌های بیادگار مانده‌ی آن روزگاران را نگاه کنید!

 تا بر سر کِبر و کینه هستی، پستی  /  تا پیرو نفس و بت پرستی، مستی

از فکرِ جهان و قید اندیشه‌ی او  /  چون شیشه‌ی آرزو شکستی، رستی


کاش این چیزها را می‌فهمیدم!


  • Mohammad Abbasi
۰۷
اسفند

ای برادرکجا می‌روی کمی درنگ کن!


"ای برادر! کجا می روی؟ کمی درنگ کن! آیا با کمی گریه و یک فاتحه،­ بر مزارِ من و امثال من، مسئولیتی که ما با رفتن خود بر دوش تو گذاشته‌­ایم از یاد خواهی برد؟ و یا نه! ما نظاره­‌گر خواهیم بود که تو با این مسئولیت سنگین چه خواهی کرد؟!"

 این جملات، وصیتِ شهید «رضا نادری» ا­ست که به سفارشِ خودش روی سنگِ مزارش حک شده. همان ابرمردی که شیرازه و انسجامِ منافقین را در عملیات مرصاد در هم کوبید.

  • Mohammad Abbasi
۰۵
اسفند


دائی رضا می‌گفت: خدا می‌گه " فِرّوُا إلَی الله"[1] فرار کنید به سمتِ خدا! بگریزید!

در مقابلِ گناه سینه سپر نکنید! که من پهلوانم؛ من چطورم و چنانم! در مقابلِ گناه "فِرّوا" ... بعد هم فرمودند: "أعوذ بالله من الشیطان الرجیم" یعنی همین! پناه می‌برم به خدا از شرِّ شیطانِ رانده شده. در هنگامه‌ای که گناه هجوم می‌کند فرار کن به سمتِ یک پناهگاهِ أمن. به دژِ مستحکمِ خدا.

 ... وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ، وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ، إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ، قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا *  سوره طلاق بخشی از آیه‌‌ی 2 و تمامِ آیه‌ی 3 / هرکس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‌کند و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد، و هرکس بر خداوند توکل کند کفایت امرش را می‌کند، خداوند فرمان خود را به انجام می‌رساند، و برای هر چیزی قدر و منزلت و اندازه‌ای قرار داده است.

فرار کن به سمتِ نجات به خاطرِ روزی که: یَومَ یَفِرُّ المَرءُ مِن أخِیهِ * وَ اُمِّهِ وَ أبِیهِ * وَ صَاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ *[2] است. این فرارها را ذخیره کن برای آن روزی که باید ذخیره‌ای داشته باشیم.



[1] فَفِرُّوا إلَی اللهِ أنِّی لَکُم مِنهُ نذیرٌ مُبِینٌ / الذاریات- 50

[2] سوره‌ی مبارکه‌ی عبس – آیاتِ 34، 35، 36

  • Mohammad Abbasi