تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

اینجا محلی است برای تبادل تصاویر و فیلم‌های دفاع مقدس و ایرانِ معاصر.
ما این وبسایت رو زدیم تا تصاویرِ روزگارِ جبهه و جنگ بدینوسیله در معرضِ نمایشِ عموم و علاقمندان قرار گیرد. لطفاً جهت تبادلِ اطلاعات، مجموعه‌ی ما را یاری فرمائید.

کلمات کلیدی
پیوندهای روزانه

سلام بر «مهدی» و همه‌ی شهدای تحتِ بیرقِ مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)؛ و «سلام بر زین‌الدین‌ها» بر مهدی و مجید.

مجید و مهدی

مجید و مهدی

آبانِ سال شصت و سه، شهید «مهدیِ زین‌الدین» هنگامِ عزیمت به منطقه‌ی سردشت، (به همراهِ برادرش مجید) در جمعِ دوستان و همرزمانش می‌گوید:

"من چند ساعت پیش خواب دیدم که خودم و برادرم شهید شدیم!"

 راننده‌شان را پیاده می‌کنند و به ایشان می‌گویند:

"شما لازم نیست بیائید ما خودمان می‌رویم."

و از همراهیِ یکی دیگر از بچه‌ها که قصد داشته با آنها باشد، ممانعت می‌کنند و به شوخی و خنده می‌گویند:

"تو اگه شهید بشی ما جواب عمویت را نمی‌توانیم بدهیم، اما ما دو تا برادریم و جواب پدرمان با خودمان!"

بعد سوارِ تویوتایشان می‌شوند و از «کرمانشاه» به سمت «سردشت» حرکت می‌کنند و در کمینی که ضدِ انقلاب در جاده‌ی «بانه- سردشت» می‌زند، این دو سردارِ رشید و دو برادرِ نازنین، به شهادت می‌رسند.

جاده بانه - سردشت

جاده‌ی «بانه -سردشت» / پیچِ این جاده معراجِ أرض و سماءِ «زین‌الدین»‌ها شد.


محل عروج مهدی و مجید زین الدین

نمای دیگری از محل عروج «مهدی» و «مجید» زین الدین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

این عکس را هم هدیه می‌کنم به رزمنده‌ی با صفا استاد «حاج منصورِ عزیز» و زحمتِ معرفیِ دوستان و شهدای واحدِ «اطلاعات- عملیاتِ لشکرِ 17 علی بن ابیطالب» را که در این عکسِ زیبا و به یاد ماندنی حضور دارند را به او می‌‌سپارم. با نهایت احترام- ارادتمند، شاگردِ شما محمد عباسی

نیروهای اطلاعات- عملیات لشکر 17

در این تصویر، آقا «مجیدِ زین الدین» که مسئولِ اطلاعاتِ لشکر 17 بود، با کلاهِ پلنگی که بر سرش گذاشته، متواضعانه در جمعِ نیروهایش نشسته است.
«حاج منصور حیدری» و «علی چتری» را هم (که بعدها شدند مسئولِ واحدِ اطلاعات- عملیاتِ تیپ 12 قائم،) می‌توانید در ردیفِ وسطِ نشسته، دو نفرِ وسط، (از هر طرف) جستجو بفرمائید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یادِ آقا «مجید زین الدین» بخیر!

"دلش نمی‌خواست کارهایش جلوی دید باشد. آخرین بار که به مرخصی آمده بود، قبل از رفتن همه‌ی عکس‌هایش را از بین برد تا پس از شهادت چیزی از او باقی نماند. عکس‌هایش را از آلبوم‌ها جمع کرده بود تا با خلوص بیشتری این بارِ آخر به جبهه برود. دلش نمی‌خواست اسیر شُهرت و به قول معروف شهوتِ «نام» شود! همین طور هم شد و برای شهادتش حتی یک عکس هم در خانه نبود. ...
همیشه پنهان‌کار بود. حتی زخمی ‌شدنش را هم از دیگران پنهان می‌کرد.
یک بار که به مرخصی آمده بود، احساس کردم هنگام بلند شدن به سختی حرکت می‌کند، ولی چیزی را بروز نداد. وقت نماز شد؛ وضو گرفت و رفت توی اتاق و در را قفل کرد! از این کارش تعجب کردم. خواهرش که کنجکاو شده بود، از بالای در، داخلِ اتاق را نگاه کرد و متوجه شد که مجید نماز را به صورت نشسته می‌خواند.
از ناحیه‌ی پا مجروح شده بود، اما نمی‌خواست حتی ما که خانواده‌اش بودیم متوجه شویم.

« راوی: مادرِ محترمِ شهیدان زین الدین»

  • Mohammad Abbasi

نظرات  (۳)

سلام خوبین حاجی مممنونم دستت درد نکنه
یاد همه شهدا خصوصا این دو شهید بزرگوار بخیر قبل از عملیات رمضان توفیق داشتم بهمراه جمعی از رزمندگان که اولین گروه از شاهرودیهای اعزامی به تیپ 17قم بودند حضور داشتم بهد از عملیات رمضان درمدرسه ای که یکی از مقرهای تیپ بو د بنام پایگاه پرویز در مراسم مهارفه شهید زین الدین حضور داشته باشم روح هر دو برادر شاد  

خوبی سردار

ممنون لطف دارید

خیلی استفاده میکنیم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی