راجع به «او»
«جورج جرداق» یک مسیحی است. یک اندیشمند، محقق، شاعر، ... و نویسندهای که راجع به «امام علی» کتاب نوشته، «امام علی صدای عدالتِ انسانی»؛ آن هم 6 جلد کتاب که هر جلدش بالغ بر 500 صفحه مطلب دارد! مطالبی که جمله به جملهش جریان ساز و مراد بخش است. کتابش فوق العاده است اما نه از آن منظر که یک مسیحی دربارهی «امامِ اولِ ما شیعیان» نوشته است، (البته آن هم هست ولی یکی از آن دلایلِ بیشمار است، و تنها این نیست) ...
من میخواهم این کتاب را از منظرِ دانشمندان و علما و صاحبانِ فکر و اندیشه ببینم و معرفی کنم؛ از منظرِ «آیت الله بروجردی»، «علامه سید موسی آلِ بحرالعلوم»، «آیت الله سید محسن حکیم»، «استاد شیخ محمدجواد مغنیه»؛
ولی قبل از آنکه واردِ اصلِ موضوع شوم باید نکتهای بسیار مهم را تذکر دهم تا اهمیتِ موضوع تا حدودی روشن شود، و آن توجه به این نکته که اسامیِ اعلام شده صرفاً یک اسم و قرارگیریِ چند کلمه در کنارِ هم نیست؛ باید این اشخاص و صاحبانِ این اسامی را شناخت، اندیشه و فکرشان را، درجهی علمی و جایگاهِ این ابر مردانِ روزگار را ... و این که هر جملهای که میگویند و بیان میدارند، بیحساب و کتاب نیست و ریشه در اصل دارد، ریشه در علمِ الهی ... بعد از آن و به شرطِ درکِ شخصیتِ والای این بزرگواران، هر کس به فراخورِ ظرفش از آن مظروفِ عالی و معتبر، بهره و فیض خواهد برد و تا حد و اندازهی ظرفش، به قدرِ و جلالِ «جورج جرداق» و اثرِ ماندگار و به یادگار مانده او خواهد رسید. درکِ عظمتِ روحی و مقامِ علمیِ آنان لازمهی چه گفتنها و چه نوشتنها و چه کردنها است؛ در غیرِ اینصورت اهمیتِ خیلی از مباحث و مسائل روشن نخواهد شد.
و اما بعد،
«علامه سید موسی آلِ بحرالعلوم» در نامهای که به امرِ «آیت الله بروجردی» برای جورج جرداق مینویسد، میگوید:
"وقتی که در قم به زیارتِ آیت الله بروجردی
مشرف شدم، اولین سؤالی که از من کردند، راجع به کتابِ «صوت العداله الانسانیه» بود.
من تحسین و تقدیرِ ایشان را نسبت به این کتاب، تاکنون دربارهی هیچ کتابِ دیگری
نشنیده بودم. در همین رابطه ایشان به من امر نمودند که تمجید و تقدیرشان را به
مناسبت استنتاج صحیحِ شما از تاریخِ زندگیِ امام و توضیحِ چگونگیِ اندیشهی آن
حضرت، علاوه بر زیبائیِ اسلوب و روشِ نگارش، به شما ابلاغ کنم. اگر دستِ معظم له
ارتعاشی نداشت، بسیار مایل بودند که نامهای با دستخط خود، برای شما مرقوم دارند.
من، بعد از مطالعهی این کتابِ شریف، شما را
یک فردِ محقق، خبیر، منصف و با شهامت دیدم. ...
در عصر آزادی و دورهی تحقیق و بررسیِ حقایقِ ثابت و استوار و کشفِ گنجهای نهان و
آثارِ ذیقیمت و گرانبها ... هر کسی از دانشمندان، به اندازهی قدرت و همتِ خود در
این راه موفقیتهائی کسب نموده است اما بهرهی شما در این میدان، بیشتر و هدفِ شما
عالیتر از همه بوده است. ...
در هر حال، فضیلتِ سبقت در دقیقترین و شریفترین میدانهای زندگی، از آنِ شماست.
امید است که همهی نویسندگان بر روشِ شما راه را بپیمایند."
مرحوم «آیت الله سید محسنِ حکیم» نیز در نامهای که از «نجفِ اشرف» برای جورج جرداق فرستادهاند، مینویسد:
" ... این کتاب از جهاتی مرا وادار به تعجب و تحسین
نمود! ولی به نظرِ من مهمترین و دقیقترینِ آن جهات، جنبهی مراعاتِ عدل و انصاف
است که سراسرِ کتاب را فرا گرفته.
شاید مؤلف، آن وقتی که دربارهی شخصیتِ
امام علی (علیه السلام) به تجزیه و تحلیل میپردازد، خود تحتِ تأثیرِ صدای عدالتِ
انسانی قرار گرفته و این روحِ عالیِ انسانی، بر خودِ او هم غلبه کرده است.
من این زحمت و کوشش و این اثرِ نفیسِ شما را به دیدهی عظمت مینگرم، و بر همگان
توصیه میکنم که این کتاب را در پرتوِ عقل و فطرت، بررسی کنند تا حقیقت را از «صدای
عدالتِ انسانی» بشنوند و با این روحِ عالی تربیت شوند."
استاد «شیخ محمدجوادِ مغنیه» مینویسد:
" هر کس کتابهای «عباس محمود عقاد» و «دکتر طه حسین»
را دربارهی علی بخواند و آنگاه کتابِ «صدای عدالتِ انسانیِ جورج جرداق» به
ویژه بخشهای «علی و عدالتِ هستی»، «علی و سقراط» را مطالعه کند، دچارِ شگفتی
خواهد شد.
آوازهی شهرتِ پارهای از مجلدات این کتاب به همه جا رسیده بدون آنکه مؤلفِ آن،
چنین شهرتی را پیدا کرده باشد؛ ...
«عباس محمود عقاد» دربارهی علی کتاب مینویسد، اما خود هوادارِ اشرافیت و
اریستوکراسیِ خانوادگی است. «طه حسین» نیز کتاب مینویسد، اما با روشِ ویژهای فقط
به سیرهنویسی میپردازد؛ اما جورج جرداق در کشفِ حقیقت، همراه با ماهوارههای
جدید، به اوجِ افلاک میرود و عقاد و طه حسین را در پیچ و خمِ راههای مدارِ محدودِ
خود، با مرکبی معمولی رها میسازد!
عظمتِ مؤلفِ کتابِ امام علی در این است که با عظمتِ عصرِ ما که عصرِ پیروزیِ
اندیشه و شناخت است، همراه و هماهنگ است. کتابِ او را بخوانید، تا این حقیقت بر
شما روشن شود.
آیا کسی که خود بهرهای از بزرگواری ندارد، میتواند حقیقتِ
عظمتِ امام علی را از هر جهت روشن سازد؟ هرگز! چون کسی که خود چیزی ندارد نمیتواند
آنرا به دیگری ببخشد!
دربارهی «علی» آیاتی در قرآن آمده است. احادیث نبوی در تمجیدِ «علی» بسیار است.
مردم نیز دربارهی «علی» سخن، بسیار راندهاند و صدها جلد کتاب تألیف نمودهاند؛
در هزاران کتاب و مقاله و خطابه نیز به نامِ «علی» اشاره شده است؛ میلیونها نفر
افتخارِ محبت و پیرویِ «علی» را پیدا کردهاند؛ اندیشمندانِ بزرگِ عرب نیز با
شگفتی و حیرت، دربارهی او سخن گفتهاند؛ بدین ترتیب، علی بن ابیطالب(علیه السلام)
شخصیتِ ناشناختهای نیست که نیاز به معرفی داشته باشد، چنانکه وقتی از «مُتَنَبّی»
خواستند که مدحِ علی را بگوید، گفت: "من به عمد مدحِ وصی را ترک کردم، زیرا نورِ
وجودِ او پرتو افشان و جهانگیر است و راست قامتان، در این مرحله از عظمت، خود
معرفِ خود میباشند و تعریفِ نورِ خورشید کاری بیهوده است."
ولی اگر شما کتابِ جورج جرداق را دربارهی علی علیه السلام مطالعه کنید،
یقین خواهید کرد که شخصیتِ علی تاکنون ناشناخته مانده و باید به ویژه برای شیعه که
در بالای منارهها و منبرها نامِ او را بر زبان میآورند و صدها هزار تن از آنان
همه ساله به زیارتِ حرمِ مقدسِ وی میشتابند، به طورِ کامل معرفی شود.
..."
و یکفی، به همین اندازه! ... «در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.»
- ۹۴/۰۵/۱۲