تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

اینجا محلی است برای تبادل تصاویر و فیلم‌های دفاع مقدس و ایرانِ معاصر.
ما این وبسایت رو زدیم تا تصاویرِ روزگارِ جبهه و جنگ بدینوسیله در معرضِ نمایشِ عموم و علاقمندان قرار گیرد. لطفاً جهت تبادلِ اطلاعات، مجموعه‌ی ما را یاری فرمائید.

کلمات کلیدی
پیوندهای روزانه

کاش «رضا نادری» را می‌فهمیدیم!

جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۱۵ ب.ظ

رضا نادری، جزیره مجنون

«رضا» که در این قاب، عمودِ آسمان و زمین شده است!

کاش «رضا نادری» را می‌فهمیدیم. کاش نگاهِ او را به «امام» و «جبهه» و «دفاعِ مقدس» جدی می‌گرفتیم. کاش در کلاسِ اطلاعاتِ رضا که مربیِ ما بود در واحدِ اطلاعات و عملیات، از رضا اطلاعاتِ «راه شناسی» و «راه‌بر شناسی» می‌گرفتیم. اطلاعاتِ «موقعیت و زمان شناسی»، اطلاعاتِ «اسلام شناسی» و «دشمن شناسی». کاش با دغدغه‌های رضا تشویشِ خاطر و با گِرای رضا جهت‌ می‌یافتیم و با قطب نمای او به هدف می‌رسیدیم. کاش ... کاش ... کاش ...!
و ایکاش با او بیشتر مأنوس می‌شدیم. ... او که به ظاهر دانش آموز بود، اما استادِ تحلیل و تجزیه‌ی حوادثِ روزگار. ما مثلِ رضا چقدر کم داشتیم و چقدر کم داریم! او که امام را چقدر خوب فهمید. و با تفکرِ روح اللهیِ او چقدر روح گرفت.

عراقی‌ها روی ارتفاعِ «گوجار» پاهایش را گرفتند ولی او چند ماه بعد با دلِ ولایتمدارش آمد. با دلِ پر معرفتِ عاشقانه‌ی روح اللهی‌اش. «دونده» بود ولی پاهایش را در «بیت المقدسِ 3» داد تا در اشارت و فرمانِ بعدیِ امامش با «سر» بشتابد.

رضا نادری

شهید رضا نادری، بلندتر از زمین و در آسمان / دونده بود ولی پاهایش را در «بیت المقدسِ 3» داد تا در اشارت و فرمانِ بعدیِ امامش با «سر» بشتابد.

همان زمان که حرفِ امام روی زمین مانده بود و جنگ برای برخی مسئولین، «خاله خاله بازی» شده بود. با ترس و بیچارگی رفتند خدمتِ حضرتِ امام و گفتند: "آقا جان! «آمریکا» واردِ خلیج فارس شده!" حضرتِ روح الله هم با آرامش و اطمینانِ همیشگی‌اش فرمود: "اگر به منِ پیرِ مرد بود با ورودِ اولین ناوِ آمریکائی، آنرا می‌زدم." گفتند حالا امام یک چیزی گفته! ما تدبیرِ خودمان را به کار می‌بندیم! و از روی حرفِ امام پریدند و شد آن چیزی که نباید می‌شد!

حمله آمریکا

نشان به آن نشان که در یک چنین روزی 12 تیرِ سالِ 67 ناوِ وینسنسِ آمریکائی با 4 کیلومتر تجاوز در حریمِ کشورِ ما هواپیمای مسافربری «ایران ایر» را با 290 سرنشین ساقط کرد.
برای بچه‌های بسیجیِ ما جنگ، کفِ پای «رضا نادری» بود که نارنجک‌های عراقی زیرِ پایش ترکیدند و کفِ پایش مثلِ قارچ  باز شده بود و تا روی سینه‌اش پر از ترکش شد، اما هر کاری ‌کردند که او را به عقب منتقل کنند نشد و نیامد! چرا که فهمیده بود که امامش فرموده:
"جنگ در راس امور است." تا اینکه بالاخره بیهوش شد و جسدش را با هلیکوپتر از منطقه به عقب راندند.
یادِ شهید «علی موحد‌دانش» بخیر! مچ دستش در «بازی دراز» قطع شد و دستِ قطع و قلم شده‌اش را گذاشت توی جیبش که روحیه‌ی نیروهایش ضعیف نشود! برای بچه‌های بسیجیِ‌ ما جنگ کف دستِ «علی موحددانش» بود که فهمیده بود
"عزت و شرفِ ما در گروِ همین جنگ است" چون به آن درجه از «درکِ ولائی» رسیده بود که باید در برابر دشمنان ایستاد و میدان را خالی نکرد. جنگ در لشکرِ «حسین خرازی» بود که می‌گفت: "ما لشکرِ امام حسینیم و حسین وار هم باید بجنگیم" حالا شما برادر و خواهرِ محترمم بروید و مصادیقِ این دو جمله‌ی «حسینِ» خرازی را در حیطه‌ی عملِ یارانش در دلِ میدان نبرد دریابید. جنگ در منشِ «مهدی باکری» بود، سینه به سینه‌ی دشمن. در مرامِ قهرمانیِ «حسینِ املاکی»، چشم در چشمِ دشمن. بروید خاطره‌ی قهرمانی‌هایشان‌ را جستجو کنید، مطمئن هستم به جاهای خوبی خواهید ‌رسید. جنگ در اعتقادِ «اوستا عبدالحسینِ برونسی» بود، ...

...

آی آنهائی که نفهمیدید توسل به «حضرتِ زهرا سلام الله علیها» در معبرِ میدانِ مین و عبورِ یارانِ زهرائیِ اوستا عبدالحسین یعنی چه!

...

 «رضا نادری» جنگیدن را به ما آموخت که در آخرین دست‌نوشته‌ی چند روز قبل از شهادتش، اعتقاد داشت: «باید بی‌تعارف و بی‌مسامحه جنگید.» و «این جنگ، سرنوشتِ انقلاب و ایدئولوژیِ ما را رقم خواهد زد. ... پس ما یک انقلاب بی عزت، تحقیر شده و بی خاصیت، انقلابی گنگ و بی تفاوت که ایدئولوژی خود را از یاد برده نمی‌خواهیم.» و آن جا که با دلی پر خون، خطاب به بچه‌های عشق‌بازِ انقلاب، قلم رانده است که: "پاک بمانید! داغِ «فاو» و «شلمچه» جز با سرانگشتِ تنبیهِ آسمانی چیزِ دیگری نبود. تاوانِ برخوردِ کودکانه‌ی ما با جنگ و وقت گذرانی‌های ساده لوحانه‌ی ما بود که علیرغم خونی که از ما می‌ریخت سر می‌زد."

...

 می‌دانی آمریکائی‌ها و صهیونیست‌ها و داعشی‌ها می‌خواهند چکار کنند؟ می‌خواهند ماهیتِ پنهان و پیدای انقلاب اسلامی ما را، تفکر ناب حضرت امام را برای همیشه از بین ببرند؛ آنها در پسِ هتل‌های زیبای محلِ برگزاریِ مذاکرات، اتاق‌های جنگی تعبیه کرده‌اند که روی کالک‌ها و نقشه‌هایش فلش‌های سرخ‌رنگی به جهتِ نابودیِ تفکرِ ولایت و ولایت مداران ترسیم شده است. شما در ظاهر، «کری» و «کریه» می‌بینید، فرماندهانِ قرارگاه‌های جنگِ آمریکائی‌ها و غربی‌ها، صهیونیست‌ها، وهابی‌ها و داعشی‌ها پشتِ اتاقِ مخفیِ همین میزِ مذاکرات اند.

یادِ آن جمله‌ی آخرِ شهید رضا بخیر: "ای مرگ ای آشنای دیرینه! کجائی؟! سرخ روی باش تا چنان در آغوشت کشم که صدای شکستن استخوان­‌هایت را خود بشنوی"

  • Mohammad Abbasi

نظرات  (۴)

  • مصطفی واحدی
  • تیر را باید قلب تپنده انقلاب اسلامی دانست 
    اتفاقات زیاد تیرماه از اول انقلاب انسان را به توجه به این ماه مجاب می دارد چه تیرهای را که در تیر ماه از جانب استکبار جهانی و آمریکای جهان خوار و ایادیش به سوی انقلاب نشانه گرفته شده که بعضی ها به هدف خورد و بعضی در نطفه خفه شده است و چه دلهایی که به حملات تیر ماهی خوش بوده و با صبر و استقامت مردم شهید پرور امیدشان نا امید شده چه جامهای زهری را مهیا کرده اند و چه لبخندهای سیاهی را هدیه دادند 
    باز هم تیر ماه 
    باز هم لبخند
    باز هم تیر 
    باز هم آمریکا و ایادیش 
    یک روز در ناو 
    یک روز در جنگ 
    یک روز در پوستین اسلام منافقین 
    و امروز در مذاکره ...
    با سلام به همه بازدید کنندگان
    واقعا رضا نادری  در واحد بسیار ناشناخته و عمیق و  دوست داشتنی بود و قدر اورا  انچنانکه باید در واحد نمی دانستند و اگر همسان او نبودی نمیتوانستی با او ارتباط معنوی بگیری رضا روح بلندی داشت که تنها شهادت میتوانست روح بلند مرتبه او را سیراب کند و چقدر خوب شد که نماند و رفت  و ما بیچارگان عالم خاک را با دنیای سراسر گناه تنها گذاشت بخدا قسم تا روحت خالص نمیشد نمیرفتی حتی یک ترکش کوچک هم نمی خوردی مثل خودم. از خداوند متعال میخواهم که در آن دنیا حتی اگه شده یک ملاقات کوچک با شهیدان واحد داشته باشم شاید رضا نادری و رضا قنبر شفیع ما شوند انشاءا...
                                                        بسمه تعالی
    سلام علیکم
                                    شنیدم ازدل روضه صدای آتش را
                                    صدای شمر،صدای مذاکراتش را
                               جلال وهیبت یک ماه،دست،یک شمشیر
                                  که داددست ولیکن نداددستش را
    اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن_الهی آمین
  • محسن نصری
  • سلام علیکم.
    رضا نادری را باید از وصیتش روی سنگ قبرش شناخت که سفارش کرد من گریه وفاتحه نمی خواهم،من پیروی می خواهم که بار مسئولیت باقی مانده را بر دوش کشد.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی