تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

تمدن خاکی

تمدن خاکی حاوی اسناد و اطلاعات دفاع مقدس به لحاظ تصویری (عکس و سند)، صوتی، متنی و نوشتاری است که هدف اصلی آن تبادل اطلاعات بین کاربران و دارندگان اسناد جنگ می باشد

اینجا محلی است برای تبادل تصاویر و فیلم‌های دفاع مقدس و ایرانِ معاصر.
ما این وبسایت رو زدیم تا تصاویرِ روزگارِ جبهه و جنگ بدینوسیله در معرضِ نمایشِ عموم و علاقمندان قرار گیرد. لطفاً جهت تبادلِ اطلاعات، مجموعه‌ی ما را یاری فرمائید.

کلمات کلیدی
پیوندهای روزانه

سردار در کنار سرباز

جمعه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۴، ۰۴:۱۲ ب.ظ

بخشی از روایتِ طلائیه - بهمن 93

آقا مهدی

«مهدی باکریِ» فرمانده لشکر، در اوج سختی­‌های یک نبردِ تن به تانکِ خداحافظ رفیق، کنار نیروهای تک تیراندازه لشکرشه!  هرکاری می‌کنن که اونو از اون معرکه­‌ی جانکاه و کشته ساز، دورکنن دور نمی‌شه. نمی‌تونن اونو از بسیجی‌ها و نیروهاش جدا کنن! «امام» یعنی همین! «سرداری» یعنی همین! همون‌جا کنار بچه بسیجی­‌های لشکرش به شهادت می‌رسه. نزدیک‌ترین جا به دشمن! نزدیک‌ترین نیرو به دشمن! فرمانده لشکرِ بسیجی‌هاست، پس جلوداره! فرمانده لشکرِ تُرک‌هاست، جلوترینه! «منصورِ جلالی» فرمانده گردانه، جلوترینه! برای همین هم هست که جلوداره. برای همین هم هست که منصوره! منصورِ با جلال! منصورِ جلالی.

شهید «منصور جلالی»

سردار شهید «منصور جلالی» فرمانده‌ی گردانِ کربلا / شهادت: عملیات بدر

کجای دنیا دیدین که در مکتبش فرماندهانش نزدیک‌ترین اشخاص به خطر باشن؟ جز مکتب امامتِ شیعه؟ فلذا «شهید بهشتی» سیدالشهدای انقلاب ما می‌گه: "امام اونه که بگه من اینجا هستم شما بیائید؛ نه این‌که من اینجا هستم شما بروید!" تو همین مکتبه که سربازی مثل «علی اصغرِ شش ماهه» رو سینه‌ و دستِ فرمانده‌ای مثل حسینه! و جالبه که بدونیم رو سینه‌ی امام حسین هم دفنه! سینه‌ی حسین، یعنی علی اصغر! سردار در کنار سرباز.

فلذا فرمانده­‌های ما مثل مهدی باکری. مثل منصور جلالی به تأسی از چنین محتوائی شانه به شانه‌­ی نیروهاشون می­‌رزمند، به شهادت می­‌رسن و جسدشونم نمی‌آد! درست مثل همون بچه بسیجی‌های لشکرِ تُرک‌ها! ترک تازیِ مهدیِ باکری یعنی خیبر، یعنی بدر! یعنی شیرمردانِ لشکرِ مَهدی، مِهدیِ باکری؛ لشکرِ 31 عاشورا.

درست مثل همون بچه بسیجی­‌های گردان کربلا؛ کربلا یعنی همین که نیروهای گردانش در کنارِ فرمانده‌ی گردانش آروم بگیرن. چه در خطّ اولِ حمله‌ی دشمن و در اوجِ فشار و إرباً إربا شدن‌های شرق دجله و چه در آرامگاهِ ابدیِ مزارِ شهدای شهرمان. فرمانده و نیروها هر کجا که باشند در کنار هم آرام می‌گیرند و آرمیده‌اند. و اگه قرار، سرِ معرفت باشه جسدها هم بر نمی‌گرده.

سردار و سرباز

گلزار شهدای شاهرود / شهیدان منصور جلالی و محمد مصطفائی / سردار و سرباز در کنارِ هم

اما یه عده دیدن اگه اینا ملاک بشن کوس رسوائی­‌شون بلند می‌شه، شهدا رو با ورژن خودشون آپدیت کردن. شنیدید که می‌گن از شهدا طوری بگید که قابل دسترس باشن؟! بعضی­‌هاشونم می‌گن: شهدا مثل ما بودن! این به همین دلیلیه که گفتم.

خودشون رو نمی­‌تونن به اونا برسونن.؛ اونا رو نگه می­‌دارن تا شهدا رو در بی‌عرضگی و تنبلی خودشون نگه دارن! نمی­‌تونن خودشون رو به قاعده‌­ی شهدا رفعت بدن و با روحیات و رفتارِ شهدا بلند بشن، شهدا رو به قاعده­‌ی خود معنا و تفسیر می­‌کنن! شهدا را به اندازه‌ی خودشون کوتاه می‌کنند. البته خودِ این بلندی هم تعریف داره! کارِ منِ حرّاف هم نیست کارِ خودِ خودشونه که اهلِ عملند؛ عملِ خالصانه.

  • Mohammad Abbasi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی