مربوطِ به قطعنامه: (برای این روزهای تلخ!)
در صفین، معاویه در آستانهی نابودی قرار گرفت؛ «مالک» چند ضربتِ شمشیر تا کندنِ ریشهی باطل فاصله داشت، وقتی عمروعاص اوضاع را چنین دید، با خدعه، قرآنها را بر عَلَمِ نیزه بالا برد تا در
سپاهِ علی تفرقه افتد؛ مکرِ عمرو عاص کارگر افتاد و اصحاب و خواصِ سپاهِ امام، گِردِ ایشان جمع شدند که «یا علی! بگو مالک برگردد!» (فابعَث إلَی الأشترِ لِیَأتیَّک!) ... و در نهایت، جام زهرآگینِ
قبولِ آتش بس را به دست مولا دادند؛ آقا
امیرالمؤمنین در آن هنگامه فرمودند:
" به خدا سوگند قرآنها را بالای نیزه نکردهاند از آن رو که قرآن را میشناسند و به آن عمل میکنند، بلکه عملِ آنها مکر و خدعه است. فقط یک ساعت بازوها و جمجمههایتان را به من عاریت بدهید؛ حق در حالِ رسیدن به نتیجه است و تا نابودیِ ستمگران و قطع شدنِ دنبالهی آنان چیزی باقی نمانده است."
قربان مظلومیت حضرتِ امام برم که امیدش ناامید شده بود. خدا لعنت کند آنهائی را که امید امام را به ناامیدی بدل کردند.
آن گاه آقا امیرالمؤمنین خطاب به مردم فرمودند:
" از سخن خودداری کنید؛ به حرفهایم گوش فرا دهید و با دلهایتان به سوی من آئید ..."یک عده با دلهایشان به سوی امام نرفتند.
بعد آقا امیرالمؤمنین فرمودند مگر من به شما نگفتم آنها از روی خدعه و نیرنگ قرآنها را به نیزه کردند؟ نگفتم فریبِ آنها را نخورید و "... بر همان حال باقی بمانید و از راهی که در پیش گرفتهاید منحرف نشوید و در جهاد، دندانها را روی هم بفشارید و به هر صدائی اعتنا نکنید؟! چه اینکه اینها صداهائی است که اگر پاسخش گوئید، گمراه میکند و اگر رهایش سازید خوار و ذلیل میشوید. ..."
ولی با این وجود وضع چنان شد که جامِ زهر به امام نوشاندند و بعدها افتخار کردند که مسببِ پایانِ جنگ بودند و اخیراً هم با مدعای جدیدشان رشتهی خیال به هم بافتهاند که "امام دو سه ماه پس از جنگ به خود من گفتند که جام زهر برای من شیرین شد"!
آقا امیرالمؤمنین در جای دیگر میفرمایند:
" ای مردم! همواره وضعِ من و شما آن طور بود که
من دوست داشتم تا آن گاه که جنگ شما را خسته و در هم کوفته ساخت. ...
من دیروز فرمانده و امیر بودم. ولی امروز مأمور و فرمانبر شدهام! دیروز نهی کننده
و باز دارنده بودم و امروز نهی شده و باز داشته شدهام؛ شما زندگی و بقای در دنیا
را دوست دارید و من نمیتوانم شما را به رفتن در راهی که دوست ندارید مجبور سازم!"
قربانِ حضرت امام برم که بعد از قبول قطعنامه
دیگر با مسئولین ملاقات نکرد و آنها را به حضور نپذیرفت.
قربانِ حضرتِ امام برم که حاج احمد آقا میگفتند: تلخترین خاطرهی عمرِ امام، پذیرشِ
قطعنامه بود.
قربانِ حضرت امام برم که آقای توسلی میگفتند: بعد از
پذیرشِ قطعنامه دیگر خنده بر لبانِ امام ندیدیم!
قربانِ حضرت امام برم که حاج احمد آقا میگفتند بعد از قضیهی سلمان رشدیِ مرتد که مردم ریختند به خیابانها، حضرت امام که در حالِ مشاهدهی اخبارِ تلویزیون بود با حسرت گفتند: "اگر من میدانستم که مردم بار دیگر با پیامِ من به خیابانها میریزند، قطعنامه را قبول نمیکردم!"
قربانِ حضرت امام برم که حاج سید احمد آقا میگفتند: "بعد از پذیرش قطعنامه امام تا چند روز درست نمیتوانستند راه بروند. همهاش میگفتند: خدایا شکرت ما راضی هستیم به رضای تو."
قربانِ حضرت امام برم که بعد از پذیرش قطعنامه دیگر سخنرانی نکردند.
امیرالمؤمنین در ادامهی قضایای تلخِ پذیرشِ آتش بس میفرمایند:
" شما زندگی و بقای در دنیا را دوست دارید و من نمیتوانم شما را به رفتن در راهی که دوست ندارید مجبور سازم!"
زمینه سازیِ جاسوسانِ معاویه:
حضرت امام در پیام مربوط به قطعنامه میفرماید: " امریکا و استکبار در تمامی زمینهها افرادی را برای شکست انقلاب اسلامی در آستین دارند، در حوزهها و دانشگاهها مقدس نماها را که خطر آنان را بارها و بارها گوشزد کردهام. اینان با تزویرشان از درون، محتوای انقلاب و اسلام را نابود میکنند. اینها با قیافهای حق به جانب و طرفدار دین و ولایت همه را بیدین معرفی میکنند. باید از شرّ اینها به خدا پناه بریم."
در قصهی «قطعنامه» همین فرایند را دنبال کنید. دشمن به «برخی از آقایان» طمع کرد. همانطور که در انتخابات و قضایای فتنه به آنها و رفقایشان (میرحسین و کروبی) طمع کرده بود.
از جمله ملاقاتهائی که در صفین بین امرای معاویه و سردارانِ سپاهِ امام علی انجام شد، ملاقاتِ «عُتبه» برادر معاویه با «اشعث بن قیس» است. اشعث بن قیس رئیسِ قبیلهی بنی کنده و از سردارانِ سپاهِ عراق بود که در شکل گیریِ جریانِ خوارج نقشِ عمدهای داشت. در آن ملاقات اشعث به عتبه قول داد که برای متارکهی جنگ همکاریِ لازم را بکند. به همین علت بود که اشعث برای متارکهی جنگ و برقراریِ آتش بس و تحمیلِ حکمیت فعالیتِ زیادی داشت.
صحبتهای «مسببِ جامِ زهر» را با مسئولینِ قرارگاهها و فرماندهان سپاه قبل از ریختنِ زهر به جامِ قطعنامه پیگیری کنید ...... ... ... ...
- ۹۴/۰۱/۲۶