آن روایتگریها بهانه بود!
[با کمی تغییرات و درجِ تصویر]
«مسجد ولیعصر» تنها یادگارِ باقی مانده از شهرک ولیعصر - ورودیِ نهرِ خَیِّن
بنظرم اُردوی امسالمون خلاصه شده بود در 24 ساعت آخر، یعنی از شلمچه به بعد!
و 24 ساعت آخر هم خلاصه شد در روایتگری 3 الی 4دقیقهای «راویِ امسالمون»؛ با اینکه حسرتِ روضهی روایتِ «خَیِّن» به دلمون ماند!
تو همون روایتگری خیلی حرفها زده شد یه قسمتیش این بود که راویمون گفتن:
نهر خین / نقطهی صفر مرزی / محل عروجِ حسینیهای والفجرِ 8 و کربلای 4 / اجسادِ مطهرِ تعدادی از شهدا در دلِ این نهر، هنوز باقیست.
"بچهها! بوارین بهانه است؛ خَیّن بهانه است، اروند بهانه است، شلمچه بهانه است، طلائیه بهانه است، خبری در این حضورِ پُر بهانه است؛ این «خبر» رو بگیرید! ...
همهی این روایتها بهانه است؛ روایتگری میکنیم ولی نتیجهش میشه، «حسین»! روضهی شهدامون رو میخونیم حاصلش میشه روضهی حسین؛ همهی اینها بهانه است برای اینکه برسیم به حسین و محتوای تفکرِ حسین، ... «ای به قربانِ تفکرِ حسین! ...»
بچهها! اینجا که اومدید نگید «والسلام»! بگید «السلام»! به این محتوا سلام بدید.
الآن هم بدون اینکه بخواید دقیقاً روبروی کربلای حسینید! رو به کربلایید ...
دلها رو راهی کنید و از اینجا «سلام» هدیه ببرید.
«السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابداً ما بقیت و بقی اللیل و النهار ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین»
این سلامها رو همراه
خودتون ببرید؛ این حماسهها رو با خودتون همراه کنید؛ ...
...."
برگرفته از yadeayyam-iust.blogfa.com
- ۹۴/۰۱/۲۰