آسمانیتر
شهید سید کاظم میرحسنی / مداح و پیکِ گردان کربلا / شهادت: بوارین - والفجر8
[با اجازه از شاعر، که شعرش را دست کاری کردم]
دوستان ناامیدم! دوستان ناامید! / آسمانیتر ببینید، آسمانیتر
شوید
جایتان خالی عزیزان، جایتان خالی و سبز / چند روزی رفته بودم پای درسِ یک
شهید
گفت: «پیرت کیست؟» گفتم: «دل - رضیَّ اللهُ عنه!-» /گفت:
«عاشق نیستی»!! گفتم: «به قرآن مجید!»
گفت: «امام اول عقلت؟» گفتم علی! / گفت: «امام
اول عشقت؟» گفتم حسین ← (جو گیر شده بودم!)
گفت: «شرط بندگی؟» گفتم: «شهادت!!» [← یعنی شهادتین را بر زبان جاری کنیم؛ اقرارِ به
شهادتین ← اشهد ان لا اله
الا الله و اشهد ان محمد رسول الله][1]
گفت: «شرط بندگی؟» گفتم: «شهادت!!» گفت: «لا» / گفتم: «آخر
صبرکن!» با خنده حرفم را برید
گفت: «لا گفتم ولی پایانش «إلَّا الله» بود» / گفتم: «آنکه ألبت![2] میبایست، حرفت را شنید»
آن «شهادت» نیز، تنها «اشهدُ أنْ لا...» نبود / فرقْ بسیار است بین لفظِ «أشهد» با
«شهید»
ــــــــــــــــ
یعنی لفظِ «شهادت»
با «شهادت» فرق میکند.
یک وقت شیطان شهادت میدهد که خدا یکی است؛ یک وقت «ابا عبدالله» شهادت میدهد که خدا یکی است.
فرقْ بسیار است بین لفظِ «أشهد» با «شهید»
آقا در روزِ عاشورا و در آن لحظاتی که از ذوالجناح فرود میآمدند، فرمودند:
«لا معبودَ سواک» این آن شهادتی است که آقا قبل از شهادتش بر سلسبیلِ عشق خواندند و سیدالشهدا لقب گرفتند.
چون ز پشتِ
ذوالجناح آمد فرود / بر زمین افتاد و رخ بر خاک سود
در دلِ گودال کردی بس سجود / شد ز فرط
سجده رخسارت کبود
...
با تو آن عهدی که
بستم روزِ زر / تا دهم در راه ناموسِ تو سر
شکر کامد بر سر آن عهدِ بلا / این حسین و این زمینِ کربلا
...
- ۹۳/۱۲/۲۳
سلام
شاعر این شعر زیبا کیست؟