قصهی کربلا
"تمام تلاش ما از بازگوئی قصهی کربلا و یا خاطراتِ رزمندههای جبهه و شهدامون، برای اینه که در مسیلِ «شدن» موجودیتِمون معنا بگیره؛ وگرنه در ماندابِ «بودن» مردهی متعفنِ متحرکی، «بیش» نخواهیم بود!"
- ۹۳/۱۲/۰۴
"تمام تلاش ما از بازگوئی قصهی کربلا و یا خاطراتِ رزمندههای جبهه و شهدامون، برای اینه که در مسیلِ «شدن» موجودیتِمون معنا بگیره؛ وگرنه در ماندابِ «بودن» مردهی متعفنِ متحرکی، «بیش» نخواهیم بود!"
کاروانی از شدن ها قصه های قاب تصویر
از کنار زمزم دل تا کنار آب تصویر
غلغله های حماسه ولوله های کبود
رازهایی در تجلی جلوه های ناب تصویر
قطره ای بیدل چو دریاموج یک مستی چو طوفان
قله ای از یک تماشالحظه ی بی تاب تصویر
هاله ای از یک تحیّر وایه های یک خروش
یک تپیدن او شدن از پریشان خواب تصویر
ذره ای بی انتها تا آن فراسویش خدا
از زنخدانی چو لاله لاله ی خوناب تصویر
این چه پایانی است آقا آغاز مستی
از افق ها تا شدن ها گوشه ی پایاب تصویر
آینه در چشم هایت یک نما یک بیخودی
تا فرائی از برای سایه ی سرداب تصویر
شاهد آینه ها من مانده ای درمانده ام
در کویری خار در پا در تماشاتاآب تصویر
واژه ها دلخسته و دلخستگی در واژه ها
شوق رفتن پر کشیدن تا کنار آب تصویر
توضیح: در تمام ابیات اضافه مضاف الیه به مضاف بکار رفته است آب تصویر = تصویر آب و ....
این هم یک قرائت است دیگر!
اینو خوب گفتی... شدیدا موافقم بات