هر که درین درگه مقربتر است / جامِ بلا بیشترش میدهند
امروز سالروزِ ولادتِ خانم زینبِ کبری سلام الله علیها بود. خانم جان! آمدی که با علی باشی؛ با فاطمه؛ با حسن و حسین ... با امامِ زمانت. ...
خانم جان! بودنِ با ولی سخت است. با ولی بودن، موافقتِ مشکلات و سختیها و خونِ دل خوردنها و إرباً إرباها را به همراه دارد. بودنِ با ولی سخت است. سختتر از قصهی «ابراهیمِ خلیل» و ساره و هاجر و قربانی شدنِ حضرتِ اسماعیل! سختتر از آوارگیِ هاجر و بیابانِ بی آب و آبادیِ مکه! سختتر از مصیبتِ ایوب!
صبرِ ایوب از کجا و این بلا!! / این حسین و این زمینِ کربلا!!خانم جان! بودنِ با ولی طاقتِ همراهی و صبر و قرار میخواهد؛ محبت و اطاعت میخواهد.
حسین در مِنا نخواهد ماند! منای حسین جای دیگر است! آرزو و مقصدِ حسین، کربلاست؛ تا از منای کربلا «خدا» را تمنّا کند! گفت: حسین از خدا چه میخواهد؟ گفت: "خودِ خدا را!" و برای این خواستن، او همهی کس و کارش را خواهد آورد! نه به جبر؛ به رضا! جواب داد: پس این زمین، بوسیدن دارد! خدا را شکر این زمین واسطهی وصلِ حسین شده است!بعد از این روی من و آینهی وصفِ جمال / که در آنجا خبر از جلوهی ذاتم دادند
«و ما رأیتُ إلّا جمیلا»! الحمدالله رب العالمین! / خدا را شکر!
شکر کامد بر سر آن عهدِ بلا / این حسین و این زمینِ کربلا- ۹۳/۱۲/۰۴